گنجور

 
سعیدا

شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسفر باشد

در آتش می روم پروانه ام گر راهبر باشد

توانم شد به عیسی هم نفس گر خشک لب باشم

روم بر آسمان گر همچو ابرم چشم تر باشد

شود آن وقت عیب کجروان راست رو ظاهر

که آدم را قبول عام از راه هنر باشد

چسان آتش کند منع تپش مرغ کبابی را

که با هر شعله پرواز آورد گر بال و پر باشد

سخن باریک تر از موی خواهد در میان آمد

در آن بزمی که حرف پیچ و تاب آن کمر باشد

به تکلیف نماز و روزه چون هشیار می گیرند

نخواهم رفت از میخانه تا عقلم به سر باشد

چسان دل را توان برداشت از مژگان خونریزی

که کار سینه ریشان دایماً با نیشتر باشد

ز بی برگی توانی همچو سرو آزاد گردیدن

که در بار است هر نخلی که آن را برگ و بر باشد

توان در گلشن عالم سعیدا یکدمی وا شد

به شرط آنکه در دستت چو گل یک مشت زر باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

دل من چون صدف باشد‌، خیال دوست دُر باشد

کنون من هم نمی‌گنجم‌، کز او این خانه پر باشد

ز شیرینی‌ِ حدیثش‌ شب‌، شکافیده‌ست جان را لب

عجب دارم که می‌گوید‌؟ حدیث حق مر باشد

غذاها از برون آید‌، غذای عاشق از باطن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

من آزاد آمدم زان دوست کز دشمن بتر باشد

به ظاهر معتبر گوید به باطن مختصر باشد

حضور و غیبتِ یاران مخلص مختلف نبود

حذر اولاتر از یاری که در غیبت دگر باشد

نه از بی دانشی بود این که دشمن دوست دانستم

[...]

امیرخسرو دهلوی

مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد

خجسته طالعی کان ماه را بر ما گذر باشد

گرت بیند کسی کز زندگی دل خبر دارد

عجب نبود، اگر تا زنده باشد بی خبر باشد

نظر از دور در جانان بدان ماند که کافر را

[...]

کمال خجندی

گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد

زهی با بسته سودا که از سر باخبر باشد

کسی کز قامت جانان به طوبی سر فرود آرد

دراز اندیشه خوانندش ولی کوته نظر باشد

مرا سریست با مهرت که آن دیگر نخواهد شد

[...]

نظیری نیشابوری

دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد

بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد

اگر دزدیده دیدن ها نباشد بهر پاس دل

محبت از تغافل های بیجا در خطر باشد

دلم تا خو به آسایش نگیرد روز خرسندی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه