در این وادی که معموری نه دیوار و نه در دارد
خوشا آن کس که نم در چشم و آهی در جگر دارد
طریق خودنمایی نیست در آیین درویشی
کلاه فقر را پوشد کسی کاو ترک سر دارد
جهان را هر زمان تغییر اوضاع است در باطن
که دریا در حقیقت هر نفس موج دگر دارد
کسی از چاپلوسی دلنشین ما نمی گردد
که در مجلس مگس هم دست بر بالای سر دارد
تو را در دل هزار امید و گویی طالب اویم
برو ای مرغ زیرک عاشقی کار دگر دارد
ز بس اهل جهان فکر حیات خویشتن دارند
غم مردن سعیدا بهر مردم بیشتر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوعاتی مانند فقر، درویشی و تغییرات جهان اشاره شده است. شاعر به این حقیقت میپردازد که در این دنیا هیچ دیواری وجود ندارد و انسانها باید در درون خود جستجو کنند. او تأکید میکند که واقعیات در دنیا هر لحظه تغییر میکنند و فقر و سادگی در درویشی ارزشمند است. همچنین نسبت به چاپلوسی و توجه به امور دنیوی انتقاد میکند و میگوید که انسانها بیشتر به فکر حیات خود هستند تا غم مرگ دیگران. به طور کلی، پیام متن دعوت به یکتایی و دروننگری است.
هوش مصنوعی: در این مکان که نه دیواری دارد و نه درب بستهای، خوب است کسی که در چشمانش اشک و در دلش آهی دارد.
هوش مصنوعی: در راه عرفان و درویشی، نشان دادن خود و فخر فروشی جایی ندارد؛ کسی که واقعاً در مسیر درویشی قدم مینهد، باید درعین فقیر بودن، فروتنی و سادگی را بپذیرد و از خودنمایی دوری کند.
هوش مصنوعی: جهان همواره در حال تغییر است و این تغییرات در عمق وجود دارند. مانند دریا که هر لحظه موج جدیدی به خود میگیرد و این نشاندهنده تحول و دگرگونی مداوم است.
هوش مصنوعی: هیچکس از تعریف و تمجیدهای شیرین ما تحت تأثیر قرار نمیگیرد، حتی اگر در جمعی حضور داشته باشد که مگس هم بر روی سرش نشسته باشد.
هوش مصنوعی: در دل من هزاران آرزو و امید وجود دارد و گویی در جستجوی تو هستم. ولی ای پرنده زیرک، عاشقی مشغولیت دیگری دارد.
هوش مصنوعی: بهدلیل اینکه افراد در این دنیا بیشتر به فکر زندگی و آینده خود هستند، نگرانی مردن و مشکلات مربوط به آن بیشتر برای دیگران است و آنها را بیشتر آزرده خاطر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.