گنجور

 
سعیدا

دیده ای کان صبح را در خواب یافت

تا به گردن خویش را در آب یافت

از در میخانه روگردان مشو

هر که چیزی یافت از این باب یافت

عمرها باید که دل پیچد به زلف

شانه کی یک موی را بی تاب یافت؟

هر که شد بیدار از خواب گران

ماسوای خویش را در خواب یافت

عاقبت خواهی سعیدا حق بخواه

بی مسبب کی کسی اسباب یافت؟