گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست

جهان هر چه در او هست ماسوایی نیست

به غیر چین جبین و اشارت ابرو

مرا به کعبهٔ دیدار، رهنمایی نیست

از آن به خانهٔ خود الفتی گرفته تنم

که غیر پهلوی خود نقش بوریایی نیست

شکن سر دل و ای عقل هر چه خواهی کن

که مهتر از تو در این خانه کدخدایی نیست

به ذوق می روم از خویشتن که در این راه

نشان چین جبینی و نقش پایی نیست

ز درد خویش نگویم جز آن طبیب به کس

که رحم در دل و در خانه اش دوایی نیست

قسم به حلقهٔ آن زلف تابدار، [سعید]

که خال گوشهٔ آن چشم بی بلایی نیست