گنجور

 
صائب تبریزی

تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟

پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟

ای محتسب به توبه قسم می دهم ترا

کاین موسم بهار مخور بر دماغ ما

(حسرت به نور ذره و عمر شرر کشد

یارب کسی مباد به روز چراغ ما)

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اهلی شیرازی

تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما

هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما

مست فراغتیم باقبال می فروش

خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما

پرورده هوای گلستان آن گلیم

[...]

صائب تبریزی

آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما

فانوس گردباد شود بر چراغ ما

چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست

گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما

ماییم و داغی از جگر گل فگارتر

[...]

قدسی مشهدی

بی‌حرز شعله نگذرد از پیش داغ ما

پروانه احتراز کند از چراغ ما

چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید

تا رنگ می‌رسید شکست ایاغ ما

یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون

[...]

سلیم تهرانی

افروخت از تبسم مینا ایاغ ما

تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما

تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم

از آستین رهی ست به سوی دماغ ما

ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
طغرای مشهدی

باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد

از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما

نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد

چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه