گنجور

 
صائب

هست از زوال نعل در آتش کمال را

شد بوته گداز، تمامی هلال را

از چشم زخم، مهد امان است لاغری

داغ کلف به چهره نباشد هلال را

از عذر لب ببند که در شستن گناه

دست دگر بود عرق انفعال را

چون توتیا به دیده خود جای می دهند

دلهای دردمند، غبار ملال را

غیر از سرین یار در آغوش زین زر

یکجا که دیده ماه تمام و هلال را؟

از دست چپ چو راست گشایش طمع مدار

فیض نسیم صبح نباشد شمال را

خون خوردن است روزی اهل سخن ز فکر

از بوی مشک نیست تمتع غزال را

با بیکسان حمایت حق بیشتر بود

سیمرغ پرورد به ته بال، زال را

هر کس که زخمی از نظر شور گشته است

از گوشوار به شمرد گوشمال را

شد حسن خط یکی صد ازان خال عنبرین

مسعود کرد اختر سعد این وبال را

دل آب کن، وگرنه درین شیشه خانه نیست

آیینه ای که درک کند بی مثال را

صائب ز رزق بستگیی در حجاب نیست

مگشای پیش خلق دهان سؤال را

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
غزل شمارهٔ ۷۱۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال‌الدین اسماعیل

ای آفتاب ملک که تا دامن ابد

بر تو مباد دست ، کسوف و زوال را

فرزانه قطب دین که ببوسند خاک تو

خورشید و مه زیادتِ حسن و جمال را

ز انجا که جلوه گاه عروسان طبع تست

[...]

صائب

تیغ زبان لاف نباشد کمال را

ماه تمام زشت نماید هلال را

دود از نهاد آتش دوزخ برآورد

بیرون اگر دهم عرق انفعال را

گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
غنی کشمیری

ساقی بجام ریز می پرتگال را

ماه تمام ساز بیک شب هلال را

تا رزق خود رسد به دهانت چو آسیا

دایم خموش دار زبان سؤال را

نبود گل تواضع دشمن بجز گزند

[...]

جویای تبریزی

رنگین کنی زخون جگر گر خیال را

شاید که دلنشین شود اهل کمال را

در پیش قامت تو چو بید موله است

سر بر زمین ز بار خجالت نهال را

مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست

[...]

بیدل دهلوی

بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را

چینی سلام‌کرد به یک مو سفال را

عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست

چون شمع‌، ریشه می‌خورد اینجا نهال را

پرگشتن و تهی‌شدن از خوابش عالمی‌است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه