گنجور

 
جویای تبریزی

رنگین کنی زخون جگر گر خیال را

شاید که دلنشین شود اهل کمال را

در پیش قامت تو چو بید موله است

سر بر زمین ز بار خجالت نهال را

مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست

حاجت به همنشین ادافهم لال را

ترسم به شیشه خانهٔ رنگت فتد شکست

با ماهتاب چهره مکن آن جمال را

تا در خیال نرگس پرخواب او شدم

بستم به چشم و دل، ره خواب و خیال را

از فیض عجز در چمن عرش طایریم

اینجا شکست شاهپری کرده بال را

سروت به گلشنی که خرامان شود به ناز

خجلت، چو نخل موم، گدازد نهال را

جویا به روی خفتهٔ غفلت زند گلاب

با چشم کم مبین عرق انفعال را

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
کمال‌الدین اسماعیل

ای آفتاب ملک که تا دامن ابد

بر تو مباد دست ، کسوف و زوال را

فرزانه قطب دین که ببوسند خاک تو

خورشید و مه زیادتِ حسن و جمال را

ز انجا که جلوه گاه عروسان طبع تست

[...]

صائب

تیغ زبان لاف نباشد کمال را

ماه تمام زشت نماید هلال را

دود از نهاد آتش دوزخ برآورد

بیرون اگر دهم عرق انفعال را

گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
غنی کشمیری

ساقی بجام ریز می پرتگال را

ماه تمام ساز بیک شب هلال را

تا رزق خود رسد به دهانت چو آسیا

دایم خموش دار زبان سؤال را

نبود گل تواضع دشمن بجز گزند

[...]

بیدل دهلوی

بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را

چینی سلام‌کرد به یک مو سفال را

عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست

چون شمع‌، ریشه می‌خورد اینجا نهال را

پرگشتن و تهی‌شدن از خوابش عالمی‌است

[...]

حزین لاهیجی

گشته ست صفحه، دامن دشت ختن حزین

نازم خرام کبک همایون مثال را

در حکم ماست ملک سلیمانی سخن

گوییم شکر سلطنت بی زوال را

نیروی کلک ماست که بالیده از غرور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه