از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟
پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو
سروها چون سبزه خوابیده می آید به چشم
در گلستانی که گردد جلوه گر بالای تو
طوطیان را همچو مغز پسته گیرد در شکر
چون تبسم ریز گردد لعل شکرخای تو
از گل خورشید گیرد آتش خجلت گلاب
چون برافروزد ز می رخساره حمرای تو
سرو را از طوق قمری حلقه ها در گوش کرد
در چمن تا جلوه گر شد قامت رعنای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند. او با استفاده از تصاویر طبیعی، عشق و اشتیاق خود را نسبت به محبوبش ابراز میکند. به نظر میرسد که زیبایی معشوق، مانند گلستانی پر از گل و سرو، همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است. طوطیها به زیبایی او حسرت میخورند و گلها هم تحت تأثیر زیباییاش شرمندهاند. به طور کلی، شعر توصیف زیبایی و تأثیرات آن بر طبیعت و عاشق است.
هوش مصنوعی: کدام باغی به خاطر عشق تو در آتش سوخته است؟ در مقابل یکدیگر، همه نگاهها به توست و زیباییات.
هوش مصنوعی: سروها مثل سبزهها دراز کشیده و به چشم میآیند، در باغی که زیبایی تو در آن نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و شیرینی گفته شده است که پرندههای خوشصدای (طوطیان) مانند مغز خوشمزه پسته در شکر غوطهور میشوند و وقتی که لبخند تو تماشایی میشود، مانند دانههای قند رنگین و خوشمزه (لعل شکرخای) به نظر میرسند. این بیان نشاندهندهٔ زیبایی، شادابی و شیرینی در لحظههای زندگی است.
هوش مصنوعی: آتش خجالت از گل خورشید برمیخیزد، همچنان که وقتی چهرهی سرخ تو به رخ میآید، گلاب هم به روشنی میتابد.
هوش مصنوعی: سرو، با حلقههای قمری که به گوشش آویخته شده بود، در چمن جلوهگری کرد تا زیبایی و قامت باشکوه تو را به نمایش بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
چرخ گردان در طواف خانهٔ تمکین تو
عقل پیر احسنتگویِ حکمتِ برنای تو
چون خجل کردی دو عالم را پدید آمد ز رشگ
[...]
تا جهان باشد جهان بادا بکام و رأی تو
ملک در فرمان کلک مملکت آرای تو
سرمه چشم بزرگان باد خاک پای تو
وز بزرگان هیچکس ننشیند اندر جای تو
باد در حفظ ملک دین تو و دنیای تو
[...]
ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو
دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل
میدوانند جانب دریای تو دریای تو
جانهای عاشقان چون سیلها غلطان شده
[...]
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
[...]
چون منی را کی رسد روی جهانآرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.