گرچه شد از سرنوشت من نگارین پای تو
زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
من چسان دل را عنانداری کنم جایی که هست
کوه طور از وحشیان دامن صحرای تو
گرچه نتوان یافت میدانم به جست و جو ترا
می برم غیرت به هر کس می شود جویای تو
نیست ممکن برندارد سایه خود را ز خاک
سرکش افتاده است از بس قامت رعنای تو
اشک چون پروانه می گردد به گرد او مدام
دیده هر کس که روشن گشت از سیمای تو
از تغافل می کند خون در جگر آیینه را
کی غم عشاق دارد حسن بی پروای تو؟
چشم آهو گرچه بازیگوش و شوخ افتاده است
پرده خواب است پیش نرگس گویای تو
بی تأمل نقد جان صائب به پایت می فشاند
زیر پای خود اگر می دید استغنای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلدادگی نسبت به معشوقی میپردازد که زیبایی او دل را به التهاب میآورد. شاعر به سرنوشت خود و به حوادثی که از عشق میگذرد، اشاره میکند و مینویسد که چگونه نمیتواند دل خود را در برابر این جذبه قوی کنترل کند. او از زیبایی معشوق میگوید که سایهاش از زمین برنمیخیزد و هرکسی که چهره او را ببیند، به او عشق میورزد. شاعر همچنین به تاثیر عشق بر جان انسان و تلاطمهای ناشی از آن اشاره میکند و در نهایت، از فداکاری و بینیازی معشوق سخن میگوید. شعر پر از احساس و تشبیهات شاعرانه است که جلوهگری و جذابیت معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سرنوشت من به گونهای رقم خورده است، معشوق من نتوانست زیباییهای پای خود را زیر پای خود ببیند؛ زیرا غرور و سرکشی او باعث شود که از ارتفاع خود پایین نیافتد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دل را آرام کنم وقتی که در این بیابان وحشی، کوه طور وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگرچه نمیتوانم تو را پیدا کنم، اما به دنبال تو هستم و غرورم باعث میشود که هر کسی بخواهد تو را بیابد.
هوش مصنوعی: سایه خود را نمیتواند از زمین بردارد، زیرا به خاطر زیبایی قامت تو، زمین سرکش شده است.
هوش مصنوعی: اشک مانند پروانه مدام دور او میچرخد و هر کسی که از چهره تو روشن و روشنتر شده، او را میبیند.
هوش مصنوعی: خون دل در جگر، ناشی از غفلت و بیتوجهی به عشق است؛ آیا زیبایی تو که بیاعتناست، اصلاً نگران دلشکستگی عاشقان هست؟
هوش مصنوعی: چشم آهو با وجود بازیگوش بودن و شیطنتی که دارد، همچنان در حالت خواب و آرامش به نظر میرسد و در برابر نرگس زیبای تو، حقیقتی را بیان میکند که در دل دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو به قناعت و بینیازی خود آگاه بودی، دیگران جانشان را بیفکر و بیتأمل، زیر پای تو میگذاشتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
چرخ گردان در طواف خانهٔ تمکین تو
عقل پیر احسنتگویِ حکمتِ برنای تو
چون خجل کردی دو عالم را پدید آمد ز رشگ
[...]
تا جهان باشد جهان بادا بکام و رأی تو
ملک در فرمان کلک مملکت آرای تو
سرمه چشم بزرگان باد خاک پای تو
وز بزرگان هیچکس ننشیند اندر جای تو
باد در حفظ ملک دین تو و دنیای تو
[...]
ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو
دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل
میدوانند جانب دریای تو دریای تو
جانهای عاشقان چون سیلها غلطان شده
[...]
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
[...]
چون منی را کی رسد روی جهانآرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.