گنجور

 
صائب تبریزی

رساند ابر به جایی گهرفشانی را

که برد کوه غم از سینه ها گرانی را

درین دو هفته که در آتش است نعل بهار

مده چو لاله ز کف جام ارغوانی را

مدار دست ز تعمیر دل درین موسم

که ریخت لاله و گل رنگ شادمانی را

زمین چو خضر اگر سبزپوش شد چه عجب

که کرد ابر سبیل آب زندگانی را

زنار و پود رگ ابر و رشته باران

بساط عیش شد آماده کامرانی را

یکی است آمدن و رفتن سبکروحان

عزیزدار ریاحین بوستانی را

بهار از گل و لاله است بر جناح سفر

مده ز دست رکاب سبک عنانی را

چو نیست یک دو نفس بیش زندگی چون صبح

به خوشدلی گذرانید زندگانی را

مرا به عالم بالا دلیل شد چون خضر

چه فیضهاست زمین های آسمانی را

نشاط فصل بهار اینقدر نمی باشد

ز سر گرفت همانا جهان جوانی را

ترا که پای طلب نیست همچو سنگ نشان

نگاه دار سر راه کاروانی را

بود همیشه جوان صائب آن که دریابد

زمان دولت عباس شاه ثانی را

 
 
 
سیف فرغانی

نگار من که بلب جان دهد جهانی را

ببوسه یی بخرد از تو نیم جانی را

میان وصل و فراقش ز بهر ما سخنست

دو پادشا بخصومت خورند نانی را

میان دایره روی او ز خال سیاه

[...]

کلیم

در آتش ارفکنم تخم مهربانی را

دهم بتربیتش آب زندگانی را

بدوستی که گرم دسترس بجان باشد

بمزد، کینه دهم دشمنان جانی را

حنای عیش جهان چون، شفق نمی ماند

[...]

صائب تبریزی

دوام نیست چو ایام گل جوانی را

شتاب خنده برق است شادمانی را

مکن به لهو و لعب صرف، نوجوانی را

به خاک شوره مریز آب زندگانی را

به کلفتی که ز دوران رسد گرفته مباش

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بگویم ار ز غم عشق داستانی را

چو خویش واله و شیدا کنم جهانی را

به بوی آنکه شوم طعمه سگان درش

نهفته‌ام به بدن مشت استخوانی را

نمانده است تمیزی میانه من و غیر

[...]

پروین اعتصامی

خمید نرگس پژمرده‌ای ز اَنده و شرم

چو دید جلوهٔ گلهای بوستانی را

فِکند بر گلَ خودروی دیدهٔ امید

نهفته گفت بدو این غم نهانی را

که بر نکرده سر از خاک، در بسیط زمین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه