گنجور

 
صائب تبریزی

ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم

یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم

چون آبله در زیر قدم راهروان را

بردیم بسر عمری و هموار نگشتیم

با گرمروی چون جرس از ناله شبگیر

یک خفته درین بادیه بر جای نهشتیم

از دانه ناگشته چه امید توان داشت؟

افسوس بود حاصل تخمی که نکشتیم

نقصان نکند هیچ کس از جود و سخاوت

در خوشه رسیدیم گر از دانه گذشتیم

از بوته به سیم و زر خالص نرسد نقص

با ما چه کند دوزخ اگر پاک سرشتیم

هر چند ز بی بال و پری خانه نشینیم

چون آهوی وحشت زده در دامن دشتیم

در مشق جنون گرچه سر آمد همه عمر

سطری که توان داد به دستی ننوشتیم

این آن غزل سعدی شیراز که فرمود

خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم

صائب تبریزی

همین شعر » بیت ۹

این آن غزل سعدی شیراز که فرمود

خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم

سعدی

خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید

[...]

نظام قاری

خرما نتوان خورد ازین خارکه کشتیم

دیبا نتوان بافت بدین پشم که رشتیم

اطلس نتوان دوخت از ین پنبه که کشتیم

کمخا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم

با جامه چرکن بسیه چال جحیمیم

[...]

اهلی شیرازی

گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتیم

سر رشته تقدیر بتدبیر نوشتیم

دایم دل ما رام بهشتی صفتان است

پیداست ازین شیوه که مرغان بهشتیم

زان روی سفیدیم که با نامه سیاهی

[...]

شیخ بهایی

دیبا نتوان یافت از این پشم که رشتیم

خرما نتوان خورد از این خاک که کشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که زمشاطه نرنجیم که زشتیم

صائب تبریزی

از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم

از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم

این باده زیاد از دهن ساغر ما بود

مخمور ز لعل لب دلدار گذشتیم

جایی که سخن سبز نگردد نتوان گفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه