گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را

که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را

کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید

خوابی از بند رهانید مه کنعان را

اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان

که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟

به که ارباب شفاعت به سر خویش زنند

نکهت منت اگر هست گل احسان را

گر شود دولت بیدار مساعد روزی

صائب آن نیست فراموش کند یاران را

 
sunny dark_mode