گنجور

 
حکیم نزاری

می بیارید و به می تازه کنید ایمان را

غم جنّات و جهنم نبود رندان را

ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی

که در آن کوی مجالی نبود رضوان را

عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست

با چنین قوم که ماییم چه کارایشان را

راز مگشا و گر چاره نباشد این عهد

با کسی بند که باطل نکند پیمان را

هر چه درباره من گفت به جای خود بود

من ملامت نکنم معترض نادان را

ره به مجنون نبرد عاقل تدبیر اندیش

خبر از عالم انسان نبود حیوان را

هر که راه از حیوانی سوی انسانی یافت

بشنیده ست و بدانست که جان جانان را

همه دشواری وآسانی دل چندان است

که بدانست که موقوف که دارد جان را

مصلحت بین و به هم برزده لفظی است خلنج

کد خدایی نرسد بی سرو بی سامان را

ما نترسیم ز تهدید و وعید دشمن

دوست گر سر برود رد نکند فرمان را

گر چو من رانده یی قربت این حضرت یافت

نظر شاه جهان است که داند آن را

گر گدایی چو نزاری نبود ور باشد

هیچ نقصان نکند مملکت سلطان را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند

عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
سیف فرغانی

در دل عاشق اگر قدر بود جانان را

نظر آنست که در چشم نیارد جان را

تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر

خود به جان تو نباشد طمعی جانان را

دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد

[...]

حافظ

رونق عهد شباب است دگر بُستان را

می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش‌الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

گر چنین جلوه کند مغبچهٔ باده‌فروش

[...]

قاسم انوار

وقت آن شد که می ناب دهی مستان را

خاصه من بیدل شوریده سرگردان را

قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است

تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را

شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند

[...]

صوفی محمد هروی

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه