گنجور

 
صائب تبریزی

گردون که زهر می چکد از روی شکرش

خون نقابدار بود شیر مادرش

هر ساده دل که شهد تمنا کند ازو

گردد زنیش، خانه زنبور پیکرش

بحر محیط اگر چه ز بزمش پیاله ای است

شبنم گداست دیده خورشید انورش

این تیغ آبدار که چرخ است نام او

از پیچ و تاب خسته دلان ایت جوهرش

صائب اگر چه با تو دم از دوستی زند

زهر نفاق می چکد از چشم اخترش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجیرالدین بیلقانی

تر دامنی که ننگ وجودست گوهرش

دریا نشسته خشک لب از دامن ترش

طفل سخن به شیر سگ آلود از آنگهی

کاین شوخ گربه چشم گرفتست در برش

سرگشته شد چو زیبق ناکشته کز تری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عراقی

هر دم که در صفای رخ یار بنگرد

گردد همه جهان بحقیقت مصورش

چون باز در فضای دل خود نظر کند

بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش

سعدی

پروردگار خلق خدایی به کس نداد

تا همچو کعبه روی بمالند بر درش

از مال و دستگاه خداوند قدر و جاه

چون راحتی به کس نرسد خاک بر سرش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه