دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمیباشد
درین بستان گلی غیر از گل رعنا نمیباشد
نمیاندیشد از زخم زبان هرکس که مجنون شد
ز تیغ کوه کبک مست را پروا نمیباشد
ز خود بیگانگان را لازم افتاده است تنهایی
به خود هرکس که گردید آشنا تنها نمیباشد
ز صید خود نگردد دام در زیر زمین غافل
که آب و گل حجاب دیده بینا نمیباشد
لب ما خامش است از حرف خواهش چون لب ساغر
وگرنه بخل در سرچشمه مینا نمیباشد
فروغ عاریت گاهی نهان، گه میشود پیدا
من و نوری که نه پنهان و نه پیدا نمیباشد
به حفظ راز عاشق کوه طاقت برنمیآید
شرار شوخ را آرام و در خارا نمیباشد
درین بستانسرا زان کاسه خود سرنگون دارم
که جام سرنگون لاله بیصهبا نمیباشد
ملایمطینتان آسودهاند از سردی دوران
که نخل موم را اندیشه از سرما نمیباشد
گوارا میشوند از وسعت مشرب گرانجانان
که کشتیهای سنگین، بار بر دریا نمیباشد
ندارد انتهایی همچو مجنون سیر و دور ما
که بیپرگار هرگز نقطه سودا نمیباشد
ز سختیهای دوران نیست پروا گوشهگیران را
ز کوه قاف باری بر دل عنقا نمیباشد
به چشم کم مبین زنهار آثار بزرگان را
که پیرو را دلیلی به ز نقش پا نمیباشد
ز دامان وسایل دستگیری گر طمع داری
درین وحشتسرا جز دامن شبها نمیباشد
به ظاهر سرو را هرچند پا در گل بود صائب
همان غافل ز سیر عالم بالا نمیباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای انسان و زندگی در دنیا میپردازد. به طور خلاصه:
- در دنیا، دلهای صادق و یکرنگ کم پیدا است و درختان زیبایی به جز گلهای خاص رشد نمیکنند.
- افراد مجنون از زخم زبان دیگران غافلاند و نگرانی از سختیها ندارند.
- هرکس که به خود آشنا شود، تنها نمیماند.
- در زندگی، غفلت از حقایق و واقعیات وجود دارد و گاهی روشنایی دیده نمیشود.
- راز عاشقانهها نتواند همیشه پنهان باشد و عشق نمیتواند در خاموشی بماند.
- انسانها به سختیهای دوران توجهی ندارند و بعضی وقتها، عظمت و بزرگی افراد توسط پیروانشان نادیده گرفته میشود.
- در زندگی مدام در جستجوی حقیقت و آرامش هستیم و در عین حال، باید از دست دادن فرصتها و لحظات غافل نشویم.
این شعر به عمق احساسات انسانی، تنهایی، عشق، و واقعیتهای زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دلهای پاک و بیریا در دنیای پر از غم و غصه یافت نمیشود، و در این باغ، تنها گلی که وجود دارد، گل زیبا و خاص است.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق شده، به زخم زبان دیگران اهمیت نمیدهد؛ مثل کبکی که تحت فشارهای سختی قرار گرفته و از تیغ کوه نمیترسد.
هوش مصنوعی: تنهایی به افرادی که از خود بیگانه شدهاند نیازمند است، زیرا هر کس که با دیگری آشنا میشود، دیگر تنها نیست.
هوش مصنوعی: دامی که در زیر زمین قرار دارد، اگرچه به نظر میرسد که در پنهان است، ولی در واقع نمیتواند مانع دیدن حقیقت شود. آب و گل نمیتوانند حجاب دیدی باشند که به واقعیت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر تمنا، سکوت کردهایم، مانند لبهای جام. و اگر غیر از این بود، در منبع مینا هیچ نشانهای از بخل وجود نداشت.
هوش مصنوعی: گاهی درخشش و نوری که به عاریت گرفتهام، پنهان میشود و گاهی هم آشکار میگردد. اما نوری که وجود دارد نه کاملاً پنهان است و نه بهطور واضح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: عاشق باید رازش را حفظ کند، اما کوه هم قدرت تحمل نمیآورد. خشم و شور زندگی نمیتواند در دل سختی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این باغ، من کاسهای دارم که آن را بیافتادگی نگه نمیدارم، زیرا گل لالهای که در آن است، بدون شراب هیچ معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: مردم آرام و باصفا از سختی های زمانه رنج نمیبرند، زیرا مانند درخت نخل موم، به سختیهای زندگی فکر نمیکنند.
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و با ارزش از خوشی و فراوانی نوشیدنی خوشحال میشوند، همانطور که کشتیهای سنگین نمیتوانند بارشان را در دریا رها کنند.
هوش مصنوعی: سیر و سفر عاشقانه مجنون هیچگاه پایانی ندارد و مانند دایرهای بیپایان است. بدون ابزار و مرز مشخص نمیتوان به نقطهای از علاقه و عشق دست یافت.
هوش مصنوعی: کسانی که در گوشهگیری به سر میبرند، به سختیهای زندگی اهمیتی نمیدهند؛ چون دل پروازشان به اندازهای بزرگ است که نمیتوانند از کوههای بلند و مشکلات خوف داشته باشند.
هوش مصنوعی: به چشم خود به نشانههای بزرگان کمتر نگاه کن، زیرا هیچ دلیل و نشانهای برای پیروان نیست که به اندازه اثر قدم آنها معتبر باشد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال یاری و کمک هستی، در این دنیای پر از دشواری تنها شبها هستند که میتوانند به تو دست یاری دهند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سروی که در گل گیر کرده، از زیبایی و ارتفاع خود غافل نیست و همچنان آگاه به دنیای بالاتر و خوبیهای آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد
دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت
مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمیباشد
ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری
[...]
سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی باشد
بلایی در جهان مانند آن بالا نمی باشد
به حال هر که از خود رفت چون پی می توان بردن
که در راه زخود رفتن نشان پا نمی باشد
ببر از خلق تا دایم توانی با خدا بودن
[...]
نمیگویم ترا مهر و وفا اصلا نمیباشد
برای غیر میباشد برای ما نمیباشد
به بزم چون تو شاهی نیست جا چون من گدایی را
گدایان را بلی در بزم شاهان جا نمیباشد
بده بوسی و بستان نقد جان می باش گو ارزان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.