شیرازه جمعیت مستان خط جام است
آزاد بود هر که درین حلقه دام است
گردون که ازو صبح امید همه شد شام
از زلف گرهگیر تو یک حلقه دام است
چندان که نظر بر دل و دلدار فکندم
معلوم نشد دل چه و دلدار کدام است
با قرب، گل از تیغ شهادت نتوان چید
بر صید حرم، آب دم تیغ حرام است
خودداری سیماب بر آیینه محال است
چشمی که به رویش ندویده است کدام است؟
آن اره که از تیزی دندان چکدش زهر
در مشرب وحشت زدگان سین سلام است
بر خاک نهادان در امید نبسته است
تا بوسه خورشید نصیب لب بام است
داغی که بود زیر سیاهی همه عمر
بر جان عقیقی است که جوینده نام است
چون ریگ روان، تشنگی حرص نداریم
ما را چو گهر کار به یک قطره تمام است
گلزار ز گل پرده گوش است سراپا
دربار نسیم سحری تا چه پیام است
فریاد که بر روی من آن رهزن امید
راهی که نبسته است همین راه سلام است
صائب شود آن کس که نسنجیده سخنساز
طفلی است که بازیگه او بر لب بام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به موضوع احساسات انسانی و درگیریهای درونی میپردازد. شاعر از مستان و آزادی صحبت میکند و نشان میدهد که در میان مشکلات و ناامیدیها، عشق و زیبایی همچنان در جستجوی خود هستند. او به تضادهای در زندگی، مانند صبح و شام، و همچنین پیچیدگیهای عشق و دلباختگی میپردازد. دلمشغولیها و خواستههای درونی به تصویر کشیده میشود و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و امید هنوز هم راهنمای انسانها هستند، حتی در شرایط سخت. نشان میدهد که در عین حال که دنیا با دشواریها و تنگناها روبهرو است، زیبایی و عشق همچنان وجود دارد و باید به آنها توجه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.