گنجور

 
صائب تبریزی

سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست

نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست

چه نسبت است به عمر ابد شهادت را؟

که آب تیغ، گرانجان چو آب حیوان نیست

شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت

سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست

تمام رحمت و لطف است عشق بنده نواز

چه شد که آب مروت به چشم اخوان نیست

ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان

تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست

به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر

شکستن لب نان سپهر آسان نیست

عدم ز قرب جوار وجود زندان است

وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست؟

هوا به دولت پیری مسخر من شد

قد خمیده کم از خاتم سلیمان نیست

خلاص کرد مرا شور عشق از عالم

برای داغ، حصاری به از نمکدان نیست

خوشم به دامن صحرای بیخودی صائب

که نقش پای غزالی در آن بیابان نیست

 
 
 
قطران تبریزی

اگرچه جانان کسرا عزیز چون جان نیست

مرا جهان و سرو جان بجای جانان نیست

نباشد انده جانان چو آمد انده جان

مراست انده جانان و انده جان نیست

شفا و راحت جان من آن دو مرجان بود

[...]

جهان ملک خاتون

مرا به درد فراق تو هیچ درمان نیست

به غیر آتش عشق رخ تو در جان نیست

تو جانی و ز برم دور می شوی چه کنم

ز جان مفارقت ای نور دیده آسان نیست

مرا نیاز به روز وصال بسیارست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
کلیم

علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست

به چشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست

ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود

دلیل راهروان کس درین بیابان نیست

ز بهر تن زرهی نیست به ز نقش حصیر

[...]

صائب تبریزی

کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست

به روزنامه خورشید، مد احسان نیست

نوشته اند به خون جگر برات مرا

ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست

صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

به دور چشم توام التجا به دوران نیست

نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست

فریب خورده دام نگاه می داند

که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست

ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه