سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست
نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست
چه نسبت است به عمر ابد شهادت را؟
که آب تیغ، گرانجان چو آب حیوان نیست
شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت
سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست
تمام رحمت و لطف است عشق بنده نواز
چه شد که آب مروت به چشم اخوان نیست
ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر
شکستن لب نان سپهر آسان نیست
عدم ز قرب جوار وجود زندان است
وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست؟
هوا به دولت پیری مسخر من شد
قد خمیده کم از خاتم سلیمان نیست
خلاص کرد مرا شور عشق از عالم
برای داغ، حصاری به از نمکدان نیست
خوشم به دامن صحرای بیخودی صائب
که نقش پای غزالی در آن بیابان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسی درباره عشق و درد ناشی از جدایی و بیقراری است. شاعر به توصیف حالاتی از زندگی میپردازد که در آن احساسات عمیق و دردناک ناشی از محبت و فراق را بیان میکند. او به تفاوت میان زندگی و مرگ، و همچنین به زیبایی عشق و لطافت آن اشاره دارد. در نهایت، شاعر از آزادی ناشی از عشق و رهایی از قید و بندهای دنیوی سخن میگوید و خوشحالی خود را از بودن در دنیای عشق و عاطفه ابراز میکند.
هوش مصنوعی: چشمهایی که خوابشان میبرد، سزاوار این حالتاند، زیرا زبانی که نمیگوید، نباید به چشمانش اشک بیفتد، و قلبی که ناراحت نیست، نباید در این شرایط به پرواز درآید.
هوش مصنوعی: شهادت در برابر عمر ابدی چه ارزش و نسبتی دارد؟ چرا که آب تیغ، قیمت و ارزشش کاملاً متفاوت از آب حیات است.
هوش مصنوعی: در اثر کلافگی و سردرگمی، اوضاع برای من دشوار شده و حس میکنم که مانند یک سنگ سنگین و بیحرکت هستم، درست مانند پستهای که لبخند ندارد و درونش خالیست.
هوش مصنوعی: تمام رحمت و محبت ناشی از عشق است، پس چرا دیگر از انسانیت و بزرگمنشی خبری نیست؟
هوش مصنوعی: از غم و دردی که عشق ایجاد کرده، برای کسانی که دلهایشان مرده است چیزی نگو. زندگی این افراد به اندازهای بیروح و سرد است که حتی تنور نان هم برایشان مناسب نیست.
هوش مصنوعی: به مدت یک یا دو هفته به خاطر خوبی و مهربانی هلال، شکستن زیبایی ماه در آسمان که از نعمتهای زندگی ماست، کار سادهای نیست.
هوش مصنوعی: نبودن و فاصله گرفتن از وجود و نزدیکان، انسان را به زندان میکشاند؛ چرا که در حقیقت، هیچ کس نیست که از زندگی خود ناراضی باشد.
هوش مصنوعی: هوا به برکت و نعمت پیری به خدمت من درآمد و قامت خمیدهام کم از نشانههای بزرگی نیست.
هوش مصنوعی: شور عشق مرا از دنیای مادی جدا کرد. برای گداز و درد دل، هیچ حفاظی بهتر از نمکدان نیست.
هوش مصنوعی: من از عزلت و دوری از دنیای مادی خوشحال هستم، چرا که در این بیابان خالی هیچ نشانهای از زندگی و تردید وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه جانان کسرا عزیز چون جان نیست
مرا جهان و سرو جان بجای جانان نیست
نباشد انده جانان چو آمد انده جان
مراست انده جانان و انده جان نیست
شفا و راحت جان من آن دو مرجان بود
[...]
مرا به درد فراق تو هیچ درمان نیست
به غیر آتش عشق رخ تو در جان نیست
تو جانی و ز برم دور می شوی چه کنم
ز جان مفارقت ای نور دیده آسان نیست
مرا نیاز به روز وصال بسیارست
[...]
علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست
به چشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود
دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
ز بهر تن زرهی نیست به ز نقش حصیر
[...]
کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست
به روزنامه خورشید، مد احسان نیست
نوشته اند به خون جگر برات مرا
ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست
صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد
[...]
به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.