گنجور

 
صائب تبریزی

تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست

در کمند آرد صبا را زلف عنبر بوی دوست

بس که با تردامنان زانو به زانو می کشید

زنگ بدنامی گرفت آیینه زانوی دوست

تا نهادم بر سر کویش قدم، رفتم ز دست

گرده بیهوشدارو بود خاک کوی دوست

همچو طفلی کز دبستان رخصت باغش دهند

می دهد هر قطره اشکم به جست و جوی دوست

رشته امید چندین مرغ دل را پاره کرد

دستبازی های گستاخ صبا با موی دوست

یک به یک پهلونشینان را به خاک و خون نشاند

برنمی آید کسی با تیغ یک پهلوی دوست

شوق هر شب کعبه را صائب به آن تمکین که هست

در لباس شبروان آرد به طوف کوی دوست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست

بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست

دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم

ور نسازد می‌بباید ساختن با خوی دوست

گر قبولم می‌کند مملوک خود می‌پرورد

[...]

حکیم نزاری

باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست

آبِ حیوان نوش کردم بر جمالِ رویِ دوست

دست در کش خفته لب بر چشمۀ حیوان یار

طوقِ گردن کرده مار حلقۀ گیسویِ دوست

در غلط می افکنم خود را و می گویم به دل

[...]

ابن یمین

ماه عیدست این ندانم یا خم ابروی دوست

روز نوروزست تابان در جهان یا روی دوست

آفتاب از روی چون مهرش مثالی روشنست

لیک طغرائی ندارد چون خم ابروی دوست

صبحدم نرگس چو چشم از خواب مستی برگشاد

[...]

سیف فرغانی

آفتاب حسن را برج شرف شد روی دوست

سایه دولت خوهی بیرون مباش از کوی دوست

کی تواند روی او بی عشق دشمن روی دید

دوست روی عشق باید تا ببیند روی دوست

گرچه جان بخش است بوی دوست مر عشاق را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
کمال خجندی

عید شد خواهیم دیدن ماه یعنی روی دوست

روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

دیده ها از بامها در جست و جوی ماه نو

عاشقان از پستی و بالا به جست و جوی دوست

لیلة القدری که در وی بود حلقه حلقه روح

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه