نهاد دولت جاوید در زمانه قدم
کشید رایت اقبال بر ستاره علم
گرفت عرصه عالم مثال روضه خلد
نمود ساحت گیتی جمال باغ ارم
بقا به صحن جهان بر نوشت نامه مهر
فلک ز روی زمین درنوشت جامه غم
ز جویبار سلامت دمید چهره گل
به کشتزار سعادت رسید بهره نم
به فر دولت و تایید بخت و عون فلک
جهان زصدر جهان گشت تازه و خرم
سر سران ملک الساده صدر دولت و دین
که هست دولت و دین را بنا به او محکم
پناه عالم و بنیان ملک و اصل شرف
کمال دانش و فر جهان و فخرامم
ز اصل گوهر پاک پیمبران عرب
ز نسل و نسبت شاهان و خسروان عجم
سرای دولت عالیش را ملک معمار
بنای حضرت والاش را فلک طارم
زهی به دولت و دانش هزار چون آصف
زهی به نصرت و هیبت هزار بار چو جم
کمینه چاکری از حضرت تو ده دارا
کهینه بنده ای از درگه تو صد رستم
خدایگان بزرگان عالمی و خدای
تو را ز حشمت و رفعت سپاه داد و حشم
تو جعفری و عمت هست جعفر طیار
همی ثنای تو گوید به پیش جد تو عم
مقرر است جمال تو را کمال بقا
مسلم است سخای تو را وفای نعم
به عهد دولت تو با نشاط خدمت تو
دلی نماند به درد و رخی نماند دژم
نهاد عدل تو آن قاعده که در گیتی
فغان و ناله نباشد مگر ز زیر و ز بم
به نور رای تو بینا همی شود اعمی
زعشق مدح تو گویا همی شود ابکم
تو آن کسی که مقرند همگنان که توی
به بذل تو همت بر همگنان ولی نعم
به بندگی تو اقرار می کند گردون
به چاکری تو خط باز می دهد عالم
منم به بندگی خاص حضرت تو، مرا
مسلم است که دارند دیگران به سلم؟
به گفت حاسد صاحب غرض که افتادم
ز حضرت تو چون از روضه بهشت آدم
ز خوان حادثه ها می خورم غذای بلا
ز جام واقعه ها می چشم شراب ستم
مراست در دل غمگین ز آه سینه سنان
مراست بر رخ زرین ز خون دیده رقم
دلم ز شرم گناهست و جان زبیم عتاب
به پیش تیغ عنا و به زیر داغ ندم
مرا به نعمت عفوت رسان که می نرسد
به جان خسته من جز به عفو تو مرهم
نه حق خدمت سی ساله ثابت است مرا
نه هست عهد تو در جان بنده مستحکم
اگر ز حضرت تو دور بوده ام، بوده است
دعای دولت تو با دلم همیشه به هم
ز من به صدر تو گر صورتی کند نقاش
بود چو صورت بی جان بی روان مفحم
بدان یکی که هزاران هزار صورت خوب
وجود صنعش پیداکند ز کتم عدم
بدان خدای که هست از صفات لم یزلش
جدا مکان و زمان و بری حدوث و قدم
به حق خاتم پیغمبران و حرمت آن
که بود معجزه کار ملک او خاتم
به طور و نور و مناجات موسی عمران
به مهد و عهد و مقالات عیسی مریم
به قدر و دعوت یعقوب و عزت یوسف
به صبر و محنت ایوب و صفوت آدم
به عرش و کرسی و طوبی و سدره و کوثر
به محشر و عرصات و بهشت و لوح و قلم
به معشر و به مناسک به عمره و احرام
به موقف و به منا و به کعبه و زمزم
به دست و بازو و تیغ مقاتلان جهاد
به صدق توبه و زهد مجاوران حرم
به فضل جد تو بر جمله انبیاء و رسل
به فخر ذات تو بر صدر کبریا و کرم
به راز نیم شب عاشقان به درگه حق
که نیست خلق مران سر و راز را محرم
به حرمت تو که دین را قوی شد از وی پشت
به نعمت تو که پر کرد از اوی زمانه شکم
که من ز اول ایام عمر تا امروز
زخدمت تو مقصر نبوده ام یک دم
به قدر وسع یکی بنده بوده ام پیشت
به وقت خدمت مخلص تر از عبید و خدم
دلم متابع امرت به شدت و به رخا
تنم موافق حکمت به راحت و به الم
چه کرده ام که نکردند بندگان دگر
که جمله در خور مدحند و بنده در خور ذم
گناه را چه خطر پیش عفو کامل تو
ز کام تشنه کجا گردد آب دریا کم
چو سر برهنه جرمم تنم به عفو بپوش
که هست جامه عالم به عفو تو معلم
نعوذ بالله اگر جرم من نپوشی تو
به مرگ من همه پوشند جامه ماتم
چو هست بر تن و بر جان بنده حکم تو را
میان جرم من و عفو خود تو باش حکم
گرم به خدمت شغل قدیم راه نماند
همی زنم به ره مدحت و ثنات قدم
شدم زخدمت شغلت به سوی خدمت مدح
که هست خدمت مدح تو خدمتی معظم
نهم به دولت مدح توگنج های سخن
که گنج های سخن به که گنج های درم
همیشه تا که بود پرچم و سنان، بادا
سر مخالف تو بر سر سنان پرچم
خجسته روزه و فرخنده روز و فرخ عید
همیشه قسم معادی ز روزگار ستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و مدح یک دولت و حاکم خاص میپردازد و فضایل و ویژگیهای آن را با استفاده از تشبیهات و استعارههای شاعرانه توصیف میکند. شاعر از جمال و علم حاکم سخن میگوید و وعدههای دولتش را برکت میشمارد. او معتقد است که عدالت حاکم به جهانی خرم و پر از سعادت منجر شده و در برابر ظلم و اندوه، امید را برقرار میکند. شاعر همچنین به عفو و بخشش حاکم اشاره میکند و خود را در مقام بندهای وفادار معرفی میکند که همواره در خدمت ایشان بوده است. در نهایت، شاعر با ذکر مقام انبیاء و پیامبران، جایگاه رفیع دین و اخلاق را در زیر سایه حاکمیت او برجسته میسازد.
هوش مصنوعی: دولت پایدار و جاودان در دوران خود آغاز به فعالیت کرده و پرچم خوشبختی بر روی ستاره دانش و علم به اهتزاز درآمده است.
هوش مصنوعی: جهان مادی به مانند باغی زیبا و دلانگیز به تصویر کشیده شده که بهشتی بودن آن را نمایان میسازد. فضای زندگی در این دنیا بهگونهای است که زیبایی و جذابیت آن ذهنها را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: به دنبال جاودانگی در دنیا، سرنوشت ما به شکل نامهای برجا مانده است. از روی زمین، احساس غم به پرچم زندگی ما دوخته شده است.
هوش مصنوعی: از جویبار سلامتی، گلها با چهرهای زیبا در مزارع خوشبختی شکوفه زدند و از باران بهرهمند شدند.
هوش مصنوعی: با قدرت و تأیید سرنوشت و کمک آسمان، جهان از نو جوان و شاداب شد.
هوش مصنوعی: سردارانی که در راس حکومت و دین قرار دارند، پایهگذار استحکام و قدرت دولت و دین به شمار میروند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به شخصیت و مقام والای فردی دارد که به عنوان پناهگاهی برای علم، پایهگذار ملک و منبع شرافت و بزرگای دانش شناخته میشود. او نمادی از کمال است و برای جهان افتخار به حساب میآید.
هوش مصنوعی: از نخستین سرچشمههای پاک، پیامبران عرب به وجود آمدهاند و آنها از نظر دودمان و نسبت، به شاهان و فرمانروایان ایرانی نسبت دارند.
هوش مصنوعی: دولت بزرگ و باعظمت او در خانهای قرار دارد که معمار آن، خداوند است و آسمان به عنوان سقف آن، مانند طاق زیبایی بر افراشته شده است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به نعمت و علم فراوان دست یافته است، و همچنین خوشا به حال آن کسی که در قدرت و عظمت مانند جمشید است.
هوش مصنوعی: من کوچکترین بندهای هستم که از درگاه شما خواستهام و اگر شما بخواهید، من نسبت به هزار رستم نیز حقیرتر و فرومایهترم.
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگ و بزرگوار، تو را به خاطر عظمت و شکوهی که داری، سپاه و یاران فراوانی دادهاند.
هوش مصنوعی: تو مانند جعفری هستی و عمهات نیز به جعفر طیار تعلق دارد. او همواره به ستایش و تعریف تو میپردازد در برابر جدّ تو.
هوش مصنوعی: جمال تو همواره باقی است و این موضوع مسلم است که generosity تو به مانند وفای به نعمتهاست.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت تو، مردم با شوق و نشاط به خدمت تو مشغولند و هیچ دلی ناراحت و غمگین نیست.
هوش مصنوعی: عدل تو به گونهای است که در جهان هیچ فریاد و نالهای وجود ندارد جز از پایین و بالا.
هوش مصنوعی: با روشنگری نظر تو، نا بینا هم روشن میشود و او که نمیتواند سخن بگوید، از عشق تو به ستایش میپردازد.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که دیگران به تو افتخار میکنند؛ چون تو با generosity و بخشندگیات به دیگران کمک میکنی و برای آنها تلاش میکنی.
هوش مصنوعی: جهان به بندگی تو اعتراف میکند و به خاطر خدمتگزاریات، عالم به تو افتخار میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر خاص بودن در بندگی تو هستم و مطمئنم که دیگران نیز به نوعی سر تسلیم دارند.
هوش مصنوعی: حسود که هدف خاصی دارد، گفت: من از مقام تو افتادهام، مثل آدم که از بهشت رانده شد.
هوش مصنوعی: من از ماجراهای زندگی در حال تجربه کردن سختیها هستم و از رویدادهای تلخ، طعم ظلم و ستم را میچشم.
هوش مصنوعی: در دل من، غم و اندوهی وجود دارد که از آتش سینهام به وجود آمده است. بر چهرهام نشانههای درد و رنج بر اثر اشکهایم مانند خطوطی نقش بسته است.
هوش مصنوعی: دل من از شرم گناه به حالت ناراحتی است و جانم از ترس سرزنش در برابر تیغ سختی و زیر فشار عذاب نمیلرزد.
هوش مصنوعی: مرا به بخششت برسان، زیرا تنها با عفوت میتوانی به درد و رنج جان خستهام رسیدگی کنی.
هوش مصنوعی: خدمت سی سالهام به تو هیچ حقی برای من ایجاد نمیکند و عهد و پیمان تو در وجود من محکم نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه از وجود تو دور بودهام، اما همیشه دعای خیر و آرزوی تو در دلم بوده است.
هوش مصنوعی: اگر از من به تو به شکلی خاص نگارهای بسازند، نقاشی خواهد بود که تصویری بیروح و بدون جان را ترسیم کرده است.
هوش مصنوعی: بدان که یک فرد میتواند هزاران هزار شکل زیبا داشته باشد، که این زیباییها از وجود او در عالم وجود پیدا شدهاند و از عدم به هستی آمدهاند.
هوش مصنوعی: بدان که خدایی وجود دارد که صفات او از گذر زمان و مکان جداست و هیچ نوع پدیدهای از دیروز و فردا بر او اثر نمیگذارد.
هوش مصنوعی: به حق پیامبر آخرالزمان و به احترام او که معجزهای از کارهای خداوند بود.
هوش مصنوعی: به زیبایی و نور و راز و نیاز موسی پسر عمران و به لطف و پیمان و سخنان عیسی مریم اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به اندازهی اراده و دعوت یعقوب، به بزرگی و قدرت یوسف، به صبر و تحمل ایوب و به برتری آدم، باید تلاش کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به مفاهیم بلند و معنوی اشاره دارد که نمادهایی از بهشت و مقامهای الهی هستند. عرش و کرسی به عنوان نشانههای قدرت و عظمت خداوند، طوبی و سدره به عنوان درختان بهشتی و کوثر به عنوان نهر مخصوص در بهشت مطرح میشوند. همچنین محشر و عرصات به مکانهای روز قیامت اشاره دارند و بهشت به عنوان جایگاه پاداش مؤمنان، لوح و قلم نیز به ثبت اعمال و سرنوشت انسانها مربوط میشود. به طور کلی، این بیت به وصف فضاهای معنوی و آسمانی و حالاتی از زندگی پس از مرگ پرداخته است.
هوش مصنوعی: در روز محشر و در آیینهای مذهبی، در حالت احرام و در مکانهای مقدس همچون منی، کعبه و کنار چشمه زمزم حضور دارم.
هوش مصنوعی: مبارزانی که با قدرت و شجاعت میجنگند، در کنار زهد و صداقت کسانی که در کنار حرم هستند، به جهاد میپردازند.
هوش مصنوعی: به واسطهی فضیلت جد تو، رسولان و نبیان دیگر را بر تمامی موجودات برتری دادهاند و با توجه به وجود تو، تو را در بالاترین مقام و کرامت قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: در دل شب عاشقان، به درگاه حق میرویم، جایی که هیچکس جز ما رازها را نمیداند و این رازها تنها میان ما باقی میماند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، دین قویتر شد و از نعمتهای تو، زندگی مردم پر شد.
هوش مصنوعی: من از ابتدای عمرم تا این لحظه هیچ وقت در خدمت تو کوتاهی نکردهام، حتی برای یک آن.
هوش مصنوعی: به اندازه توان و ظرفیت خود، در خدمت تو بودهام و در زمان نیاز، از دیگران صمیمیتر و وفادارتر بودهام.
هوش مصنوعی: دل من به شدت از دستورات تو پیروی میکند و در عین حال بدنم آرامش را با حکمت قبول میکند و از درد دور است.
هوش مصنوعی: من چه کردهام که دیگران نکردهاند، در حالی که همه آنها شایسته ستایشاند و من شایسته سرزنش؟
هوش مصنوعی: خطر گناه در مقابل بخشش کامل تو هیچ است. مانند آنکه در مقابل عطش انسان، آب دریا نتواند کم و ناچیز باشد.
هوش مصنوعی: ای احساسات من! وقتی که بیپوشش و نادانایی میآیم، بدنم را با بخشش خود بپوشان، زیرا در عالم، فقط با عفو و بخشش توست که همه چیز رنگ و شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو جرم من را پنهان نکنى، به خدا پناه میبرم، که به خاطر مرگ من همه به سوگ و ماتم خواهند پرداخت.
هوش مصنوعی: وقتی که بر جسم و روح من فرمان تو جاری است، در میان گناه من و بخشش تو، خودت داور باش.
هوش مصنوعی: اگر در شغل قبلی جایی برای من نمانده، باز هم به مدح و ستایش دیگران ادامه میدهم و قدم برمیدارم.
هوش مصنوعی: به خدمت شما مشغول شدم تا به ستایش تو بپردازم، زیرا این ستایش تو، خود نوعی خدمت بزرگ است.
هوش مصنوعی: من به خاطر نعمت و فضیلت تو، شعر و کلام خود را نثاری میکنم، زیرا که کلمات زیبا و با ارزش به مراتب از ثروت مادی ارزشمندتر هستند.
هوش مصنوعی: هرگاه که همیشه پرچم و سنان در اختیار بوده، دوست دارم که باد مخالف به پرچم سنان بلندی بزند.
هوش مصنوعی: این روز خوش و خرم و عید مبارک همیشه نویدبخش بازگشتی است از روزهای سخت و ستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دژم شده ست مرا جان از آن دو چشم دژم
بخم شده ست مرا پشت از آن دو زلف بخم
لبم چو خاک درو باد سرد خواسته شد
دلم بر آتش وز دیده گشته وادی زم
مشعبد است غم عشق هر کجا باشد
[...]
همی روم سوی معشوق با بهار بهم
مرا بدین سفر اندر ،چه انده ست و چه غم
همه جهان را سر تا بسر بهار یکیست
بهار من دو شود چون رسم به روی صنم
مرا بتیست که بر روی او به آذرماه
[...]
خلاف بود همیشه میان تیغ و قلم
کنون ببخت ملک متفق شدند بهم
چگونه کلک که بر دشمنان و بر یاران
از اوست راحت و محنت از اوست شادی و غم
ضعیف جسم و تن خصم از او شده است ضعیف
[...]
نهاد زلف تو بر مه ز کبر و ناز قدم
کراست دست بر آن مشک گون غالیه شم
چو بود عارض تو لاله طبیعی رنگ
مگر نمود مرا عنبر طبیعی خم
بهاری روی تو از زلف تو فزون گشته ست
[...]
گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم
گهی ز قیر کشد بر مه دو هفته قلم
گهی زندگره زلف او سر اندر سر
گهی شود شکنِ جَعدِ او خَم اندر خَم
رخش چو لاله و بر لاله از شکوفه نشان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.