گنجور

 
ادیب صابر

اگر چه داد سخن در زمانه من دادم

ستاره وار زمانه نمی دهد دادم

زمانه گرچه زمن یافته است روزی داد

چرا به من ندهد آنچه من بدو دادم

رهی نماند زنظم سخن که نسپردم

دری نماند زلفظ دری که نگشادم

به شعر من همه اهل زمانه دل شادند

چه اوفتاد مرا کز زمانه ناشادم

مرا زطالع من دولتی نمی زاید

چه وقت بود زطالع که من در او زادم

در این زمانه عزیزم به فضل و عز از من

غریب گشت چو در ذل غریب افتادم

به نظم و نثر نکو در زمانه یاد من است

چه کرده ام که سعادت نمی کند یادم

ستارگان که به فریادم از نحوستشان

چرا به گوش رضا نشنوند فریادم

چو آب دیده و خاک ره ار چه خوار شدم

ببین ز روی لطافت چو آتش و بادم

اگر ز روی لباسم خراب می بینی

خراب نیستم از روی فضل آبادم

از آن گهی که قدم در جهان نهادستم

دراین جهان قدمی شادمانه ننهادم

اگر چه پیش تو استاده ام چو شاگردان

ز راه علم و هنر در زمانه استادم

ندیده هیچ مرادی ز یار شیرین لب

به بیستون جفا مانده همچو فرهادم

چو در جهانم بی بهره از نعیم جهان

چو روزگار جهان از جهان برون بادم

چو حال من ز صروف جهان خلل پذرفت

ز حال خویش خبر در جهان فرستادم

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

نسیب و مدح و تقاضا فزون زده قطعه

درین دو روزه به هر خواجه یی فرستادم

کم از جوایی باشد براست یا به دروغ

خدای داند اگر کس به خیر و شر دادم

بسی نکوهش خود می کنم که بیهوده

[...]

حکیم نزاری

دریغ کز نظرِ دوستان بیفتادم

به هرزه عمرِ گرامی به باد بر دادم

درین عذاب که بر من عدو ببخشاید

کسی نمی رسد از دوستان به فریادم

خلافِ عقل بود گر نگویمش که چه باد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
خواجوی کرمانی

بدانک بوی تو آورد صبحدم بادم

وگرنه از چه سبب دل بباد می دادم

عنان باد نخواهم ز دست داد کنون

ولی چه سود که در دست نیست جز بادم

مرا حکایت آن مرغ زیرک آمد یاد

[...]

جامی

زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم

دهد شکوفه ز موی سفید خود یادم

شمیم سنبل و بوی گلم ز باد چه سود

چنین که عمر گرانمایه رفت بربادم

چو شاخ میوه که آرد شکوفه پیش از برگ

[...]

واعظ قزوینی

دهد جدایی یاران رفته بر بادم

اگر نه یاد سخنشان رسد به فریادم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه