سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا
یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا
سه نام یافتم از ساعت جدایی او
یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها
منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل
یکی درست و دوم محکم و سوم یکتا
به زلف و عارض و خط، آن مه خَتا و خُتن
یکی شَبَه است و دوم بُسد و سوم مینا
سه بقعه از دو رخش صد هزار فخر کنند
یکی طراز و دوم خَلُّخ و سوم یغما
جبین و روی و میانش ز روی نعت و صفت
یکی مه است و دوم زهره و سوم جوزا
سه گوهر است که بستد لطافت از سه گهر
یکی ز آب و دوم ز آتش و سوم ز هوا
همیشه با سه صفت مانده ام ز فرقت او
یکی اسیر و دوم واله و سوم شیدا
ز سرو و ماه و پری حسن او جدا کردست
یکی جمال و دوم صورت و سوم بالا
به روی و ساعد و سینه خجل شدند از وی
یکی حریر و دوم حُله و سوم دیبا
سه نام یافت دو رخسار او ز حور و پری
یکی لطیف و دوم طرفه و سوم زیبا
مگر ز روی و لب و کوی او به رشک درند
یکی بهشت و دوم کوثر و سوم حورا
سه چیز در حسدند از دو دست نجم الدین
یکی فرات دوم دجله و سوم دریا
علی بِن عمر آنکو به قدر و جاه و سخاست
یکی تمام و دوم عالی و سوم والا
گذشت همت و رای و محل او ز سه چیز
یکی ز شمس و دوم ز اختر و سوم ز سما
به فضل و کلک و کفَش مقتدی سه طایفه اند
یکی قضاه و دوم ساده و سوم امرا
نعیم و ناز و نیاز از عطای او شده اند
یکی نهان و دوم ظاهر و سوم پیدا
به صد هزار زبان شاکرند از او سه گروه
یکی حکیم و دوم عاقل و سوم دانا
سحاب و بحر و صدف شد ز فضل و طبع و کفَش
یکی حقیر و دوم طیره و سوم رسوا
خلاص داد کفش اهل فضل را ز سه چیز
یکی ز شر و دوم ز آفت و سوم ز بلا
ز قدر و رتبت و دیدار او همی نازند
یکی سپهر و دوم اختر و سوم دنیا
هزار گونه بزرگیش هست و نیست سه چیز
یکی همال و دوم همبر و سوم همتا
سه گونه عیب نگردد به گرد وعده او
یکی خلاف و دوم نسیه و سوم فردا
ز معن و جعفر و فضل اندر او سه چیز پدید
یکی خصال و دوم سیرت و سوم سیما
ایا گرفته هنر در دل و کف و قلمت
یکی مکان و دوم منزل و سوم ماوا
ز دین و بیّنت و حجت تو ترسانند
یکی جهود و دوم ملحد و سوم ترسا
ز مجد دین که ز جدش سه جای جاه گرفت
یکی حجاز و دوم مکه و سوم بطحا
به قدر و جاه و جلالت گواه او شده اند
یکی نبی و دوم حیدر و سوم زهرا
ز خلق و خلق و خصالش به حشر فخر کنند
یکی رسول و دوم آدم و سوم حوا
همیشه حرمت او را ز پادشا سه مدد
یکی مثال و دوم خلعت و سوم طغرا
زمین سه چیز ندارد چو عزم و ذکر و دلت
یکی ثبات و دوم بسطت و سوم پهنا
به عز و فخر و بزرگی رسیده اند از تو
یکی تبار و دوم دوده و سوم آبا
رسید موسم نوروز و تازه گشت سه جای
یکی جهان و دوم سبزه و سوم صحرا
شدند باغ و زمین و چمن ز فر بهار
یکی جوان و دوم تازه و سوم برنا
ز لحن بلبل و قمری گریختند سه چیز
یکی غراب و دوم شدت و سوم سرما
به باغ و راغ ز مَستان سه چیز پیدا شد
یکی خروش و دوم زحمت و سوم غوغا
سه شهر در حسدند از بهار و باغ و چمن
یکی دمشق و دوم ششتر و سوم صنعا
مرا به بلبل عاشق سه چیز عاشق کرد
یکی نوا و دوم نغمه و سوم آوا
جوان کنند خرف را همی سه چیز لطیف
یکی بهار و دوم سبزه و سوم صهبا
همیشه باد بهار و سپهر و اختر و دهر
یکی رهیت و دوم چاکر و سوم مولا
بدین قصیده که دارد ز نیکویی سه صفت
یکی بدیع و دوم معجز و سوم غرا
به سوی طایف و کرمان و بصره آوردم
یکی اَدیم و دوم زیره و سوم خرما
همیشه تا بود از چشم ما سه چیز نهان
یکی پری و دوم جنت و سوم عنقا
نهان مباد سه چیز از مکان حضرت تو
یکی بقا و دوم دولت و سوم نعما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که درباره فراق و جدایی از معشوق صحبت میکند. شاعر به سه تحفهای که از جدایی به دست آورده اشاره دارد: دریغ، حسرت و سودا. همچنین، او از سه نامی که از این جدایی برای خود متصور شده نیز میگوید: غریب، غمگن و تنها.
شاعر در ادامه به ویژگیهای معشوق اشاره کرده و از زیباییهای او میگوید، مانند زلف، عارض و خط، و همچنین به صفات خاصی که دوستش به او بخشیده اشاره میکند. او حسرت و عشقش به معشوق را با عبارات زیبایی توصیف میکند و بیان میکند که چگونه از جمال او عیبهایی مانند غم و تنهایی بر او مستولی شده است.
شاعر، در طول این شعر، حسرت عاشقانه و زیباییهای معشوق را به صورت عددی و تکرار سهگانه توصیف میکند، اشاره به این که حتی زیباییهای طبیعی و جغرافیایی نیز در مقابل او کمرنگ هستند. در پایان، از نیاز و درخواستهایی که از طرف معشوق وجود دارد، میگوید و خواهان بقا و نعمت از سوی اوست.
هوش مصنوعی: فراق دو زلف دوست، سه هدیه به من داد: یکی ناامیدی، دیگری حسرت، و سومی دیوانگی.
هوش مصنوعی: در زمان جدایی او، سه حس عجیب را تجربه کردم: یکی حس غربت و دوری، دیگری احساس غم و اندوه، و سومی احساس تنهایی و بیکسی.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق دو زلف او، به پیمان و عهدی که بستم وفادارم؛ دلم در این راه یکی است، محکم است و یکتاست.
هوش مصنوعی: زلف، صورت و خط خطی که بر چهره است، شبیه به زیبایی یک ماهی است که متعلق به منطقه ختا و ختن میباشد. این زیبایی در زلف، چهره و خط به هم پیوسته است و از زیبایی مینا (به معنای زیبا) نیز نشان دارد.
هوش مصنوعی: سه مکان زیبا از چهرهات به اندازهی صد هزار افتخار میکنند: یکی زینت و زیبایی، دیگری عطر و بوی خوش، و سومی دزدی دلها.
هوش مصنوعی: پیشانی و چهره و قامت او به زیبایی و ویژگیهایش میمانند؛ یکی مانند ماه، دیگری مانند ستاره زهره و سومی مانند صورت فلکی جوزا است.
هوش مصنوعی: سه چیز وجود دارد که لطافت از آنها نشأت میگیرد. یکی از آنها آب است، دیگری آتش و سومی هوا.
هوش مصنوعی: همیشه به خاطر دوری او، سه حالت در من بوجود آمده است: یکی اینکه گرفتار و اسیر اویم، دومی اینکه شیفته و دل باختهام، و سومی اینکه عاشق و مجنون او شدهام.
هوش مصنوعی: زیبایی او از سرو و ماه و پری جداست. یکی از ویژگیهای او جمالش است، دیگری صورتش و سومی قامتش.
هوش مصنوعی: حضورش چنان زیبا و دلربا بود که حتی لباسهایش نیز از او شرمنده شدند. یکی از لباسها حریر، دیگری حله و سومی دیبا بود که همه به خاطر زیبایی او خجالت کشیدند.
هوش مصنوعی: او سه نام دارد و دو چهره دارد؛ یکی از آنها همچون حور و پری با لطافت است، دومی زیبا و جذاب است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که به خاطر زیبایی و لبخند و مکان او، حسادت کائنات را برانگیزد؟ زیرا که بهشت، کوثر و حوری همگی در برابر او بیارزشند.
هوش مصنوعی: سه چیز در حسرت و آرزوی رسیدن به هم هستند: یکی رود فرات، دیگری رود دجله و سومی دریا.
هوش مصنوعی: علی بن عمر به کسی اشاره دارد که به اندازه، مقام و سخنوریاش شناخته شده است. این شخص در سه ویژگی برجسته است: یکی کامل، یکی عالی و دیگری والا.
هوش مصنوعی: همت و اراده و محل او از سه چیز نشأت میگیرد: یکی از خورشید، دومی از ستاره، و سومی از آسمان.
هوش مصنوعی: سه گروه از مردم وجود دارند که به فضل و هنر و قدرت یک شخص اقتدا میکنند: اولین گروه قضات هستند، دومین گروه افراد ساده هستند و سومین گروه نیز فرمانروایان.
هوش مصنوعی: رحمت و لطافت و دلبستگی از بخشش او به وجود آمدهاند؛ یکی در دل و پنهان است، دیگری نمایان و واضح.
هوش مصنوعی: سه گروه از انسانها به خاطر نعمتهای او و وجودش، به شکلهای مختلف و به زبانهای گوناگون سپاسگزاریش هستند. این سه گروه شامل حکما، عاقلان و دانایان میشوند.
هوش مصنوعی: ابر و دریا و صدف هر کدام به خاطر ویژگیها و نعمتهایی که دارند تفاوتهایی با یکدیگر دارند. اما در این بین، یکی از آنها در مقام نازله و بیاهمیت قرار دارد، دیگری دچار آشفتگی و بیثباتی است و سومی نیز در موقعیتی خجالتآور و ناپسند به سر میبرد.
هوش مصنوعی: کفش افرادی که اهل دانش و فضیلت هستند، از سه چیز نجات پیدا میکند: از شر، از آفت و از بلا.
هوش مصنوعی: از بزرگی و مقام او و زیبایی دیدارش، یکی از آسمان و دیگری از ستارهها و سومی از دنیا به او میبالند و فخر میکنند.
هوش مصنوعی: بزرگی او به هزار روش نمایان میشود، اما در واقع شامل سه چیز است: یکی همانند، دوم همسان، و سوم همفکر.
هوش مصنوعی: سه نوع نقص در وعده او وجود ندارد: یکی خلاف وعده دادن، دوم تأخیر در عمل و سوم به آینده موکول کردن.
هوش مصنوعی: در وجود او سه چیز از معانی عمیق و ویژگیهای برجسته وجود دارد: یکی خصال یعنی ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی، دیگری سیرت که به رفتار و کردار او اشاره دارد، و سوم سیما که به ظاهر و جذابیت ظاهری او مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر هنری در دل و دست و ذهنت به کار داری، باید بدانی که یکی مکان و دوم منزل و سوم آن محل است که آرامش و امنیت به تو میدهد.
هوش مصنوعی: یکی از یهودیان، ملحدان و مسیحیان از دین تو و دلایل و نشانههای آن میترسند.
هوش مصنوعی: به خاطر بزرگی و اهمیت دین، که از نیاکان او به ارث رسیده است، سه مکان والاترین مقام را به خود اختصاص دادهاند: نخست حجاز، سپس مکه و در نهایت بطحا.
هوش مصنوعی: به اندازهای که تو بزرگ و محترم هستی، شاهدان و گواهان فراوانی وجود دارند؛ یکی پیامبر، دیگری علی و سپس زهرا.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که در روز قیامت، برخی از شخصیتهای بزرگ تاریخ بشری به زیباییهای خود و ویژگیهای منحصر به فردشان افتخار میکنند. در این میان، پیامبر اسلامی، آدم (به عنوان نخستین انسان) و حوا (همسر آدم) در زمرهٔ کسانی هستند که به خاطر ویژگیها و مقام ویژه خود در محضر دیگران سربلند و افتخارآمیز خواهند بود.
هوش مصنوعی: همیشه باید به حرمت او توجه داشته باشیم و سه چیز را در نظر بگیریم: نخست، برخورداری از حمایت سلطانی، دوم، دریافت پاداش و لباس احترام و سوم، نشان و امضای مناسب.
هوش مصنوعی: زمین سه ویژگی مهم ندارد: یکی اراده و عزم، که باعث استقامت میشود؛ دوم گسترش و بسط، که نشاندهندهی توانایی و قابلیتهاست؛ و سوم وسعت و پهنا، که به معنای گستردگی و فراخی است.
هوش مصنوعی: آنها به شکوه و بزرگی دست یافتهاند و این افتخار را از تو به ارث بردهاند؛ یکی از نسل تو، دیگری از دودمان تو و سومی از اجداد تو.
هوش مصنوعی: زمان جشن نوروز فرا رسید و سه چیز تازه و زیبا شد: یکی جهان، دومی سبزهها و سومی دشت و صحرا.
هوش مصنوعی: بهار به زمین و باغ و چمن رونق جدیدی بخشیده است. در این حال، یکی از آنها جوان شده، دومی تازه و زنده به نظر میرسد، و سومی نیز جوانی و تازگی خود را دارد.
هوش مصنوعی: صدای بلبل و قمری به قدری دلنشین است که سه چیز نتوانستهاند در برابر آن مقاومت کنند: یکی مرغ سیاه (غراب) که از زیبا بودن این آوازها دور شده، دیگری شدت و سختی که نمیتواند زیبایی را تحمل کند، و سومی نیز سرما که مانع از حس زیبایی میشود.
هوش مصنوعی: در باغ و زمینهای سرسبز، سه چیز به وضوح دیده میشود: یکی صدای شاداب و پرشور، دوم زحمت و تلاش مردم، و سوم هیاهو و شلوغی.
هوش مصنوعی: سه شهر در حسرت بهار و باغ و چمن به سر میبرند؛ یکی دمشق است، دیگری ششتر و سومی هم صنعا.
هوش مصنوعی: بلبل عاشق مرا به سه چیز علاقمند کرد: یکی آهنگ، دوم لحن و سوم صدا.
هوش مصنوعی: برای زنده کردن فردی پیر و خسته، سه چیز لطیف و دلانگیز وجود دارد: یکی فصل بهار که نماد تازگی و جوانی است، دیگری سبزه و شادابی طبیعت که روح را تازه میکند، و سوم شراب که میتواند احساسی از شادابی و نشاط را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: همواره در زندگی، بهار و آسمان و ستارهها و زمان همه در یک مسیر قرار دارند و میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: یک دسته مسیر را نشان میدهند، دسته دوم خدمتگزارند و دسته سوم صاحب اختیارند.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف یک اثر ادبی میپردازد که دارای سه خصوصیت برجسته است: نخست، تازگی و نو بودن؛ دوم، قابلیت شگفتانگیز یا معجزهآسا؛ و سوم، زیبایی و جذابیت خاص.
هوش مصنوعی: به سمت مناطق طایف، کرمان و بصره، یک نوع ادویه، دانههای زیره و خرما را آوردم.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که از دید ما چیزی پنهان باشد، این سه مورد وجود دارند: یکی پری، دوم بهشت و سوم پرندهای افسانهای به نام عنقا.
هوش مصنوعی: از مکان تو، سه چیز نباید پنهان بماند: یکی زندگی پایدار، دیگری خوشبختی و سومی نعمتها.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.