گنجور

 
سعدی

نخواهی کَز بزرگان جُور بینی

عزیزِ من، به خُردان بَرببخشای

اگر طاقت نداری صَدْمَتِ پیل

چرا باید که بَر موران نهی پای؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

خداوندا چنین گفتست حاسد

که می‌باشد مرا جای دگر رای

به معبودی که مستغنی است ذاتش

ز خواب و خورد و فرزند و زن و جای

که گر تا ره به دهلیز تو دانم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

مرا سیّ و دو خدمتکار بودند

همه یک خانه و یک روی و یک رای

و شاقانی چو مروارید خوشاب

سمن دیدار و خندان و شکر خای

همه سر تیز و سخت و چست و چالاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه