فقیری در مُستَحَم تیز بلند میداد. طبلی به پسرکی داد که «چون من به مستحم روم تو طبل بزن تا آواز تیز من نیاید». پس هرگاه که آواز تیز بلندتر بودی پسرک را بزدی که «طبل را چنان زن که آواز تیز من نیاید». پسر گفت: «تو چنان تیز میدهی که آواز طبل فرو میماند. مرا گناهی در این نیست».
تَمَّت المَضحَکات و استَغفِرُ اللهَ مِن جَمیع ِ الذُّنوب.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
رونوشت متن رونوشت نشانی نمای مشابه کتابهای چاپی (فقط رایانه)پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.