گنجور

 
سعدی

می‌روم با درد و حسرت از دیارت خیر باد

می‌گذارم جان به خدمت یادگارت خیر باد

سر ز پیشت برنمی‌آرم ز دستور طلب

شرم می‌دارم ز روی گلعذارت خیر باد

هر کجا باشم دعا گویم همی بر دولتت

از خدا باد آفرین بر روزگارت خیر باد

گر دهد عمرم امان رویت ببینم عاقبت

ور بمیرم در غریبی ز انتظارت خیر باد

گر ز چین زلف تو بویی رسد بر خاک ما

زنده برخیزم ز بوی مشکبارت خیر باد

گر ز من یاد آوری بنویس آنجا قطعه‌ای

سعدیا آن گفته‌های آبدارت خیر باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
تکه ۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شمارهٔ ۸ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نسیمی

می روم با درد و حسرت از دیارت، خیر باد

دل به خدمت می گذارم یادگارت خیر باد

هر کجا باشم همی گویم دعای دولتت

از خدا صد آفرین بر روزگارت خیر باد

می روم با آب چشم و آتش دل بی خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه