بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
آینهای پیش آفتاب نهادست
بر در آن خیمه یا شعاع جبین است
گر همه عالم ز لوح فکر بشویند
عشق نخواهد شدن که نقش نگین است
گوشه گرفتم ز خلق و فایدهای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است
تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی میزنیم بازپسین است
حسن تو هر جا که طبل عشق فروکوفت
بانگ برآمد که غارت دل و دین است
سیم و زرم گو مباش و دنیی و اسباب
روی تو بینم که ملک روی زمین است
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء مَعین است
سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و ارادت شاعر به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که جوانی که در کنار معشوق است، دارای شانس بزرگی است و کسی که در بهشت قرار دارد، هرگز پیر نمیشود. او به اهمیت محبت و عشق اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند عشق واقعی را از بین ببرد. همچنین، او از گوشهنشینی و دردمندیای که به خاطر عشق او دارد، سخن میگوید و این موضوع را غیرقابل تحمل میداند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق و محبت معشوق، بالاتر از هر چیز مادی و دنیوی است و هیچ چیز نمیتواند جای آن را بگیرد. او میگوید که عاشق واقعی حتی از زخم دوست نیز جان سالم به در میبرد و به دنبال شیوهای برای نزدیکتر شدن به معشوق است.
کسی که با تو همنشین باشد، جوانبخت و خوش اقبال است و از آن روی که با تو بودن مثل در بهشت بودن است و در بهشت پیری وجود ندارد، همنشین تو پیر نمی گردد.[ بخت جوان = اقبال و سعادت تازه و نو / قرین = همدم و همنشین / پیر نگردد = اشاره است به روایاتی که اهل بهشت همیشه جوانند و هرگز پیر نمی شوند. / برین = منسوب است به بر، بالایین یعنی بلندترین و بالاترین، در اینجا برترین نقطه بهشت منظور است که همان علّیین است. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
اگر تو به خود اشاره کرده و بگویی که قبله از این جانب است، دیگر برای اقامهٔ نماز به سوی قبله نمی ایستم. [ قبله = روی گاه، جهتی است که در نماز به آن سو می ایستند و یا جایی که حاجتمندان روی بدان می آورند وحاجت خود را می خواهند. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
آن نور که بر در آن خیمه میدرخشد آینهای است که در آفتاب نهاده شده، یا نور رخ و پیشانی کسی است؟ { نمی دانم آنچه که بر در آن خیمه می درخشد، آینه ای است که در برابر آفتاب قرار داده اند؟ و یا پرتو پیشانی معشوق است که می درخشد؟ [ شعاع = پرتو و نور / جبین = پیشانی ] - منبع: شرح غزلهای سعدی }
اگر تمام جهان را از صفحه فکر پاک کنند، عشق از بین نخواهد رفت، زیرا عشق مانند نقش کندهشده بر نگین است که هرگز محو نمیشود.
از مردم به گوشه ای پناه برده، منزوی شدم. امّا این گوشه گیری سودی نداشت چرا که چشم تو فتنه ای است که حتّی در انزوا هم آدمی از تأثیر آن در امان نیست. [ گوشه گرفتن = خلوت و تنهایی را انتخاب کردن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
فکر نکنی که بدون تو میتوانیم دوام بیاوریم، بدان که اگر نفسی میکشیم نفس آخر است. [ تا = زنهار ]
زیبایی تو در هر کجا که بانگ عشق در داد، از مردم فریاد برآمد که زمان غارت دل و دین عاشقان فرا رسیده است. [ حُسن = جمال و زیبایی / برآمدن = برخاستن، بلند شدن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
بگذار طلا و نقره و دنیا و ابزار زندگی وجود نداشته باشد. دیدن روی تو که همانند سلطنت بر همهٔ عالَم است برای من کافی است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
عاشق راستین با ضربت هایی که دوست بر او می نوازد، از بین نخواهد رفت. ای دوست، اگر زهر گداخته به عاشق دهی آن زهر، آبی پاک و گواراست. [ زخم = ضربت / مذاب = ذوب شده و گداخته / ماء مَعین = آب گوارا و پاک ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
از آن روزی که سعدی راهِ رسیدن به تو را شناخته است، رفتن به راهی دیگر را گمراهی آشکار می داند. [ ضلال مبین = گمراهی آشکار، تعبیری است که حدود 30 بار در قرآن به کار رفته است. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کاخ ملک خوبتر ز خلد برین است
با همه دیدارهای خوب قرین است
پیکر او آفت بضاعت روم است
صورت او کاهش صناعت چین است
گوئی خاک اندر او بزر نهفته است
[...]
ملک مصونست و حصن ملک حصین است
منت وافر خدای را که چنین است
شعلهٔ باسست هرچه عرصهٔ ملکست
سایهٔ عدلست هرچه ساحت دین است
خنجر تشویش با نیام به صلح است
[...]
آنک به حق داور زمان وزمین است
خسرو پیروز بخت نصرة دین است
حامی اسلام بیشکین که چو گردون
مرکب دوران او همیشه بزین است
آنکه در اطراف ملکش از در طاعت
[...]
در صف دلها غم تو صدرنشین است
مرتبه ناله از تو برتر ازین است
بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین
داعیه این است هر کرا دل و دین است
کس نشود سیر گفته ای ز وصالم
[...]
بخت ابد یار آن که با تو قرین است
با تو نشستن به از بهشت برین است
جور و جفا کردن از تو دور نباشد
عادت خوبان روزگار چنین است
دل هوس زهد کرد و گوشه ولیکن
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.