جور بر من میپسندد دلبری
زور با من میکند زورآوری
بار خصمی میکشم کز جور او
مینشاید رفت پیش داوری
عقل بیچارهست در زندان عشق
چون مسلمانی به دست کافری
بارها گفتم بگریم پیش خلق
تا مگر بر من ببخشد خاطری
باز گویم پادشاهی را چه غم
گر به خیلش در بمیرد چاکری
ای که صبر از من طمع داری و هوش
بار سنگین مینهی بر لاغری
زآنچه در پای عزیزان افکنند
ما سری داریم اگر داری سری
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری
در سراپای تو حیران ماندهام
در نمیباید به حسنت زیوری
این سخن سعدی تواند گفت و بس
هر گدایی را نباشد جوهری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و سختیهای عشق اشاره میکند. او از دلبری میگوید که به رغم زجرهایی که به او میدهد، همچنان او را میپسندد. در ادامه به وضعیت عقل خود در بند عشق اشاره میکند و میگوید که هرچند به دیگران گله کرده است، اما در نهایت به خود میبالد که به عشق پادشاهی میرسد. او در نهایت به طعنههای دیگران اشاره کرده و بیان میکند که در برابر زیبایی معشوقش، هیچ چیز دیگری ارزش ندارد. همچنین تأکید میکند که هر کسی ارزش و جواهر خاص خود را دارد و این سخن تنها از سعدی برمیآید.
هوش مصنوعی: معشوق با زیباییاش بر من سخت میگذرد و با قدرت خود بر من فشار میآورد.
هوش مصنوعی: من بار سنگینی از ظلم و ستم او را به دوش میکشم که نمیتوانم پیش قاضی بروم و از او شکایت کنم.
هوش مصنوعی: عقل انسان در چنگال عشق مانند مسلمانی است که به دست کافر افتاده باشد و به شدت در عذاب و محدودیت به سر میبرد.
هوش مصنوعی: بارها گفتهام که در جمع مردم گریه کنم تا شاید کسی به من رحم کند و از من دلخور نشود.
هوش مصنوعی: میگویم که اگر پیشوای یک گروهی در کنار او بمیرد، چه اهمیتی دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که انتظار داری من صبر کنم، بدان که فکر و درک من بار سنگینی بر دوشم میگذارد و به من فشار میآورد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و ارادت به عزیزان، هر فداکاری که لازم باشد میکنیم، حتی اگر این فداکاری به قیمت سر ما باشد. اگر تو هم احساس مشابهی داری، باید برای محبوبانت فداکاری کنی.
هوش مصنوعی: چشم که به دیدن دوست عادت کرده است، پس از او دیدن کسی دیگر ناامیدکننده و بیمعناست.
هوش مصنوعی: من در وجود تو غرق در شگفتی هستم و نمیتوانم به زیباییات دست بزنم.
هوش مصنوعی: این گفته از سعدی بیان میکند که فقط اوست که میتواند چنین حرفی را بیان کند و اینکه هر بینوا و گدا به تنهایی صاحب ارزش و کیفیتی خاص نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مار را، هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری
سفله طبع مار دارد، بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
سیرت تو هست عین سروری
صورت تو هست محض صفدری
مملکت چون جسم و تو چون دیده ای
محمدت چون بحر و تو چون گوهری
در علو قدر و در کنه شرف
[...]
باز یوسف را نگر در داوری
بندگی و چاه و زندان بر سری
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.