ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرت رحمی نیاید بر دل مسکین من
سوزناک افتاده چون پروانهام در پای تو
خود نمیسوزد دلت چون شمع بر بالین من
تا تو را دیدم که داری سنبله بر آفتاب
آسمان حیران بماند از اشک چون پروین من
گر بهار و لاله و نسرین نروید گو مروی
پرده بردار ای بهار و لاله و نسرین من
گر به رعنایی برون آیی دریغا صبر و هوش
ور به شوخی درخرامی وای عقل و دین من
خار تا کی لالهای در باغ امیدم نشان
زخم تا کی مرهمی بر جان دردآگین من
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آیین من
از ترش رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن شیرین من
خلق را بر ناله من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند نالد سعدی مسکین من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف و احساسات عمیق شاعر است که دلبسته محبوب خود میباشد. شاعر از محبت و زیبایی محبوبش صحبت میکند و از درد و رنجی که بخاطر دوری او متحمل شده، شکایت دارد. او خود را به پروانهای تشبیه میکند که در پای محبوبش میسوزد، درحالی که دل محبوبش نسبت به او بیتفاوت است.
شاعر به چشمانتظاری میپردازد و از اینکه دیگران به او توجهی نمیکنند، احساس ناامیدی و تنهایی میکند. او به تضادهای زندگی اشاره میکند و میگوید که نه امیدی از دوستانش دارد و نه بیمی از دشمنان، و تنها به عشق و دیوانگی خود در کوی عشق دل بسته است. در نهایت، او از بیکسی و فریادی که از دل برمیآورد، میگوید و به نوعی از بیتوجهی جامعه نسبت به دردهای درونیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای تو که دیدارت چشم دنیا را روشن میکند، پس چرا بر دل بیچاره من که در مضیقه است، رحم نمیکنی؟
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای سوزناک در پای تو افتادهام و دلم میسوزد، اما دل تو مانند شمعی که بر سر بالین من است، نمیسوزد.
هوش مصنوعی: وقتی تو را دیدم که درخشان و تابناک هستی، آسمان از دیدن زیباییات حیران و متعجب ماند، درست مثل پروین که از اشک میبارد.
هوش مصنوعی: اگر بهار و گلهای زیبا نیایند، پس تو هم نیا، پرده از زیباییهای خود بردار، ای بهار و گلهای من!
هوش مصنوعی: اگر با زیبایی و دلنوازی به بیرون بیایی، افسوس بر صبر و اندیشهام، و اگر با شوخی و لطافت بر من بخندی، وای بر عقل و ایمان من.
هوش مصنوعی: تا کی باید غمخوار یک لالهی امیدوار باشم، و تا کی زخمهایم را بپوشانم و درمانی برای جان پر درد خود بیابم؟
هوش مصنوعی: من نه به دوستانم امیدی دارم و نه از دشمنانم میترسم، به طوری که به سبک قلندران در راه عشق، زندگیام را سپری میکنم.
هوش مصنوعی: دشمنی که رویی ترش دارد و دوستی که جوابش تلخ است، هیچکدام نمیتوانند شور و شوق طبیعی من را برای گفتن سخن شیرین کاهش دهند.
هوش مصنوعی: مردم بر اثر نالههای من با رحمت و لطف روبرو شدند، اما خودت چند بار میگویی که سعدی، این فرد بیچاره، چند بار باید ناله کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دوستان را من زره پنداشتم بودند هم
لیک بهر دشمنان جاهل بیدین من
راست خواهی تیرشان پنداشتم در راستی
همچنان بودند لیکن در دل غمگین من
گفت هرکس که نکوعهدان دلی دارند پاک
[...]
تا به کی در پا کشد زلفت دل مسکین من
رحمتی بر حال ما کن ای مه و پروین من
چون من از دنیا و عقبا مهر تو بگزیده ام
نور چشمم از چه رو رفتی چنین در کین من
رویم از درد فراقت زرد و اشک دیده سرخ
[...]
اهل معنی گرچه خاموشند از تحسین من
غوطه در خون می زنند از معنی رنگین من
سکته بی دردی از خواب عدم سنگین ترست
ورنه خون مرده گردد زنده از تلقین من
در جگرگاه نواسنجان این بستانسرا
[...]
تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من
همچو اخگر پنبه بیرون ریخت از بالین من
بیخودی را رونق بزم حضورم کردهاند
رنگهای رفته میبندد چو شمع آیین من
گرد رفتارت پری افشاند در چشم ترم
[...]
وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من
تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من
او پی جور و جفا، من بر سر مهر و وفا
من به فکر مهر او، او در خیال کین من
دلبری رسم وی و عاشق کشی قانون وی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.