بس که در منظر تو حیرانم
صورتت را صفت نمیدانم
پارسایان ملامتم مکنید
که من از عشق توبه نتوانم
هر که بینی به جسم و جان زندهست
من به امید وصل جانانم
به چه کار آید این بقیت جان
که به معشوق برنیفشانم
گر تو از من عنان بگردانی
من به شمشیر برنگردانم
گر بخوانی مقیم درگاهم
ور برانی مطیع فرمانم
من نه آنم که سست بازآیم
ور ز سختی به لب رسد جانم
گر اجابت کنی و گر نکنی
چاره من دعاست میخوانم
سهل باشد صعوبت ظلمات
گر به دست آید آب حیوانم
تا کی آخر جفا بری سعدی
چه کنم پای بند احسانم
کار مردان تحمل است و سکون
من کیم خاک پای مردانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و نابسامانی در برابر معشوق میپردازد. شاعر از حیرانی و شگفتی خود در حضور معشوق سخن میگوید و میگوید که نمیتواند به عشق توبه کند. او به این نکته اشاره میکند که با وجود مشکلات و سختیها، همچنان متعهد به عشق معشوق است و آماده است تا هر نوع فرمانی را بپذیرد. شاعر بر این باور است که تحمل در برابر سختیها ویژگی مردان است و خود را خاک پای مردان بزرگ میداند. در نهایت، او درخواستی از معشوق دارد که با او مهربانی کند و بر جفاها پایان دهد.
هوش مصنوعی: من به قدری در تماشای تو گیج و مبهوتام که نمیتوانم تو را با هیچ وصفی توصیف کنم.
هوش مصنوعی: ای کسانی که خود را پارسا میدانید، مرا سرزنش نکنید که من قادر نیستم از عشق خود دست بکشم.
هوش مصنوعی: هرکسی را که ببینی زنده و سرزنده است، من اما به امید وصال معشوقم زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: این باقیمانده از زندگی به چه دردی میخورد اگر نتوانم آن را برای محبوبم نثار کنم؟
هوش مصنوعی: اگر تو از من روی بگردانی، من با شمشیر به تو back نخواهم گشت.
هوش مصنوعی: اگر مرا بخوانی، در درگاه من ساکن میشوم و اگر مرا برانی، همچنان فرمان تو را اطاعت میکنم.
هوش مصنوعی: من آنقدر قوی و استوار هستم که به راحتی تسلیم نشوم، حتی اگر در شرایط دشوار به آخر خط برسم.
هوش مصنوعی: اگر دعایم مورد قبول قرار گیرد یا نه، در هر حال تنها راه حل من دعا کردن است و من ادامه خواهم داد.
هوش مصنوعی: اگر آب حیات در دسترس باشد، سختی و تاریکیها برایم آسان میشود.
هوش مصنوعی: تا کی باید به من ظلم و بیاحترامی شود، سعدی؟ من که خود را به نیکوکاری و احسان پایبند کردهام، چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: کار مردان، صبوری و آرامش است، و من هم تنها خاک پای آن مردان بزرگ هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آرزومند روی جانانم
برود زار زو همی جانم
آرزو را و درد دوری را
بجز از صبر چیست درمانم
همه چیزی همی توانم کرد
[...]
من که مسعود سعد سلمانم
در کف جود تو گروگانم
میزبانیست تازه روی سخات
من بر او عزیز مهمانم
به همه وقت بار شکر تو را
[...]
به صفت گر چه نقش بی جانم
به نگاری و عاشقی مانم
گه چو عشاق جفت صد ماتم
گه چو معشوق جفت صد جانم
به دور نگم چو روی و موی نگار
[...]
ره فراکار خود نمیدانم
غم من نیستت به غم زانم
عاشقم بر تو و همی دانی
فارغی از من و همی دانم
نکنی جز جفا که نشکیبی
[...]
منم آنکس که عقل را جانم
منم آنکس که روح را مانم
دعوی فضل را چو معنایم
معنی عقل را چو برهانم
گلشن روح را چو صد برگم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.