هر که بیاو زندگانی میکند
گر نمیمیرد گرانی میکند
من بر آن بودم که ندْهم دل به عشق
سروبالا دلستانی میکند
مهربانی مینمایم بر قَدَش
سنگدل نامهربانی میکند
برف پیری مینشیند بر سرم
همچنان طبعم جوانی میکند
ماجرای دل نمیگفتم به خلق
آب چشمم ترجمانی میکند
آهن افسرده میکوبد که جهد
با قضای آسمانی میکند
عقل را با عشق، زورِ پنجه نیست
احتمال از ناتوانی میکند
چشم سعدی در امید روی یار
چون دهانش دُرفِشانی میکند
هم بود شوری در این سر بیخلاف
کاین همه شیرینزبانی میکند



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و تجربیات عاشقانه خود میپردازد. او از زندگی بدون معشوق میگوید که یا به مرگ میانجامد یا به سختیهای گوناگون. علیرغم تصمیمش برای بیاعتنایی به عشق، به جذابیت محبوبش تسلیم میشود و محبتش را نشان میدهد. همچنین به تاثیر گذر زمان و پیری اشاره میکند، در حالی که دلش هنوز جوانی و شادابی را احساس میکند. شاعر به شکایت از درد دل خود نمیپردازد اما اشکهایش گویای آن است. او به ناامیدی در عشق اشاره میکند و میگوید که عقل نمیتواند در برابر عشق ایستادگی کند. در پایان، به شور و شوقی در دلش اشاره میکند که منبع شیرینی و زیبایی کلامش است.
معنی: کسی که بیاو روزگار سپری میکند اگر نمیمیرد، سختجان است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: من نمیخواستم دل به عشق بسپارم و عاشق شوم؛ اما آن یار سروبالا دل از من میرباید. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: من با محبت و مهربانی با او برخورد میکنم، اما او با بیرحمی و سنگدلی پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: برف پیرسالی بر روی سرم نشسته، اما هنوز روح جوانی در من زنده است و احساس جوانی میکنم.
هوش مصنوعی: من دربارهٔ درد دل و مشکلات خودم با دیگران صحبت نمیکردم، اما اشکهایم خودشان داستان مرا روایت میکنند.
کنایه: آهن افسرده کوفتن (کار بیهوده انجام دادن؛ زیرا برای شکل بخشیدن به آهن آن را باید تافت و حرارت داد.) / معنی: کسی که با قضای آسمان ستیز میکند، کار عبث و بیهوده میکند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: عقل و عشق نمیتوانند بهطور همزمان برتری داشته باشند، زیرا عشق دارای قدرت خاصی است که عقل نمیتواند با آن مقابله کند و این ناتوانی عقل در برابر عشق است.
معنی: در امید آنکه سعدی روی یار را ببیند اشک گهربار میریزد و سخنان مرواریدگون نثار میسازد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: بیتردید در سر سعدی هم شوری وجود دارد که بدینسان سخنان شیرین از او شنیده میشود. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر شبم عشق امتحانی میکند
پاسبان را پاسبانی میکند
عشق اکنون مهربانی میکند
جان جان امروز جانی میکند
در شعاع آفتاب معرفت
ذره ذره غیب دانی میکند
کیمیای کیمیاسازست عشق
[...]
اینکه طاقتها جوانی میکند
ناتوانی، ناتوانی میکند
گر همه خاک از زمینگردد بلند
بر سر ما آسمانی میکند
بسکه فطرتها ضعیف افتاده است
[...]
خضر گر خوش زندگانی میکند
زندگانی جاودانی میکند
گر ببیند ساعد و تیغ تو را
کی به کشتن سرگرانی میکند
غمزه تو در نگاهش مضمر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.