کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوشسخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
مردم از عقل به دربرد که او دانا شد
شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی
چشم بر هم نزدی سرو سهیبالا شد
عالم طفلی و جهل حیوانی بگذاشت
آدمیطبع و ملکخوی و پریسیما شد
عقل را گفتم از این پس به سلامت بنشین
گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شد
پر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا دهنی
که نه از حسرت او دیده ما دریا شد
سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست
وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحول و زیبایی گل و زندگی اشاره دارد. سوالاتی مطرح میشود درباره اینکه گل چگونه به این زیبایی رسید و چه چیزی باعث ظهور بلبل خوشسخن و طوطی شکرخا شد. شاعر به فرایند رشد و یادگیری میپردازد و میگوید که عقل و دانایی دلیل این تغییرات زیباست. همچنین به تجارب ظریف انسانی و زیباییهای زندگی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زیبایی و خوشی در زندگی به سادگی نمیگنجد و باید از آن بهره برد.
معنی: این گل تازهشکفته کجا رویید که چنین زیبا شد؟ آخر این غورهٔ تازه چگونه تبدیل به حلوا شد و چنین شیرین گشت؟ / نوخاسته: تازهروییده و نورسیده / استعاره مصرحه: گل خندان (معشوق زیبا و خندان). غورهٔ نوخاسته (معشوق نابالغ و کمسنوسال). حلوا (معشوق زیبا و شیرین) / تضاد: غوره، حلوا / تلميح: اشاره به ضربالمثل: غوره نشده مویز شده است (امثال و حکم دهخدا، ۱۱۳۰) - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: این مرغ دیگر چگونه از تخم بیرون آمده است که چنین بلبل خوشسخن و طوطی شیرینزبان شده است؟
معنی: چه کسی این لطافت گفتار و رسایی سخن را به وی آموخت؟ روزی که خردمند شد، مردم را از خود بیخود کرد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: یک جوانه تازه از سوی نسیم بر کناره جوی ظاهر شد، در حالی که تو هنوز پلک نزدهای، سرو بلند، سر به آسمان کشید.
معنی: دنیای کودکی و نادانی حیوانی را رها کرد و سرشت آدمی به خود گرفت و خوی فرشتگی و چهرهای چون پری یافت. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: به عقل گفتم که از این پس با صحّت و سلامت زندگی کن، گفت: خاموش باش وقتی این فتنه دوباره سر برآورده است، نمیتوان در صحت و آرامش به سر برد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: هیچ دهانی مانند صدف از مروارید درخشان پر نگشت مگر اینکه در حسرت او چشم ما از شدت اشکباری مثل دریا شد. / لؤلؤ: مروارید / لالا: درخشان / کنایه: دیده دریا شدن (اشک بسیار ریختن و گریستن شدید) / تناسب: صدف، لؤلؤ، دريا. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: ای سعدی، غنچه آبدار و رسیده نمیتواند در پوسته خود باقی بماند؛ پس وقت را مناسب و خوش دید و به گلی زیبا و شکوفا تبدیل گشت. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد
پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
[...]
حلقه پیش رخ از طره آن به واشد
آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد
گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل
گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد
هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش
[...]
برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد
دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی
یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد
عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه
[...]
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.