شبی در جوانی و طیب نعم
جوانان نشستیم چندی بهم
چو بلبل، سرایان چو گل تازه روی
ز شوخی در افکنده غلغل به کوی
جهاندیده پیری ز ما بر کنار
ز دور فلک لیل مویش نهار
چو فندق دهان از سخن بسته بود
نه چون ما لب از خنده چون پسته بود
جوانی فرا رفت کای پیرمرد
چه در کنج حسرت نشینی به درد؟
یکی سر برآر از گریبان غم
به آرام دل با جوانان بچم
برآورد سر سالخورد از نهفت
جوابش نگر تا چه پیرانه گفت
چو باد صبا بر گلستان وزد
چمیدن درخت جوان را سزد
چمد تا جوان است و سرسبز خوید
شکسته شود چون به زردی رسید
بهاران که بید آورد بید مشک
بریزد درخت گشن برگ خشک
نزیبد مرا با جوانان چمید
که بر عارضم صبح پیری دمید
به قید اندرم جره بازی که بود
دمادم سر رشته خواهد ربود
شما راست نوبت بر این خوان نشست
که ما از تنعم بشستیم دست
چو بر سر نشست از بزرگی غبار
دگر چشم عیش جوانی مدار
مرا برف باریده بر پر زاغ
نشاید چو بلبل تماشای باغ
کند جلوه طاووس صاحب جمال
چه میخواهی از باز برکنده بال؟
مرا غله تنگ اندر آمد درو
شما را کنون میدمد سبزه نو
گلستان ما را طراوت گذشت
که گل دسته بندد چو پژمرده گشت؟
مرا تکیه جان پدر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست
مسلم جوان راست بر پای جست
که پیران برند استعانت به دست
گل سرخ رویم نگر زر ناب
فرو رفت، چون زرد شد آفتاب
هوس پختن از کودک ناتمام
چنان زشت نبود که از پیر خام
مرا میبباید چو طفلان گریست
ز شرم گناهان، نه طفلانه زیست
نکو گفت لقمان که نازیستن
به از سالها بر خطا زیستن
هم از بامدادان در کلبه بست
به از سود و سرمایه دادن ز دست
جوان تا رساند سیاهی به نور
برد پیر مسکین سپیدی به گور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف یک شب از زندگی جوانان پرداخته است. جوانان با شادی و سرور در کنار هم نشسته و در حال گفتگو هستند. در این بین، پیرمردی که در کنار آنها نشسته، به حسرت و غم خود اشاره میکند و به جوانان یادآوری میکند که جوانی و نشاط دوران گذرا هستند. او میگوید که جوانی شبیه به بهار است و جوانان باید از آن بهرهبرداری کنند؛ زیرا وقتی به پیری میرسند، مانند درختی میلهند و پژمرده میشوند.
پیرمرد خواستههایش را ابراز میکند و به جوانان میگوید که نباید در جستجوی لذتهای زودگذر باشند، بلکه باید به فکر آینده و زندگی خود باشند. او تأکید میکند که عمر انسان محدود است و نباید به حسرت بنشیند، بلکه باید از جوانی استفاده کند و زندگی را درک کند. در انتها، این گفتوگو به نوعی یادآوری میکند که جوانی باید به کارهای خوب و صحیح بپردازد، نه به اشتباهات و خطاهایی که در پیری احساس پشیمانی به همراه میآورند.
هوش مصنوعی: شبی در دوران جوانی و با خوشی و نشاط، به مدت مدت زمانی کنار جوانان دیگر نشسته بودیم.
هوش مصنوعی: مانند بلبل که میخواند و گل تازهای که به زیبایی درخشان است، با شوخی و شادی در کوچهها صدا و نوا به راه انداختهاند.
هوش مصنوعی: پیری با تجربه و آگاه از زندگی، در کناری نشسته است و از دوری چرخه زمان، موهایش سفید شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فندق دهانش را بسته و صحبت نمیکند، به هیچ وجه شبیه ما نیست که لبهایمان از خنده همچون پسته باز است.
هوش مصنوعی: جوانی تو سپری شده است، ای مرد سالخورده! چرا در گوشهای از حسرت زندگی میکنی و خود را به زحمت میاندازی؟
هوش مصنوعی: کسی خود را از دلتنگی رها کند و با آرامش در کنار جوانان زندگی کند.
هوش مصنوعی: پیرمردی از مخفیگاهش برآشفت و پاسخ داد. به آنچه او به شکل سالخوردگی و حکمت گفت، دقت کن.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی بر گلستان میوزد، طبیعی است که درختان جوان شروع به تکان خوردن کنند.
هوش مصنوعی: باید از جوانی و سرسبزی استفاده کرد و خوش گذرانی کرد، زیرا وقتی که به پیری و زردی برسد، دیگر فرصت لذت و شادابی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که بهار میرسد، درخت بید به زندگی بازمیگردد و درختان دیگر با شکوفهها و برگهای تازه، خود را زینت میدهند در حالی که درختی دیگر خشک و بیبرگ باقی میماند.
هوش مصنوعی: مرا با جوانان درگیر نکن، زیرا صبح روز پیری و کهنسالی برای من آغاز شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر گرههایی که در افکار و اندیشهام دارم، ممکن است بازی زندگی باعث شود که یکنواختی و کنترل را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: شما به درستی در این جمع حضور دارید، زیرا ما از نعمتها فاصله گرفتهایم.
هوش مصنوعی: وقتی بر بالای مقام و بزرگی نشستهای، از غبار و مشکلات دیگران چشم پوشی کن و به لذتهای جوانی خود توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: برف بر پر زاغ نشسته و من نمیتوانم مانند بلبل به تماشای باغ بنشینم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت طاووس توجه همه را جلب میکند، پس به چه چیزی از پروازی که از بلندی پایین آمده توجه میکنی؟
هوش مصنوعی: من در موقعیتی دشوار و تنگ قرار دارم، اما اکنون شما در حال تجربه خوشی و سرسبزی تازهای هستید.
هوش مصنوعی: آیا وقتی گلهای ما پژمرده میشوند، دیگر نمیتوانند زیبایی و طراوت گذشته را به دست آورند؟
هوش مصنوعی: پدرم به من امید و تکیهگاه داده است، اما تکیه کردن به زندگی خودم اشتباه است.
هوش مصنوعی: مسلمان جوان با اعتماد به نفس و قاطعیت بلند میشود، در حالی که پیران به کمک و حمایت از او متوسل میشوند.
هوش مصنوعی: به جمال من نگاه کن، مثل طلای خالص به داخل آب میروم، وقتی آفتاب میتابد و رنگ من زرد میشود.
هوش مصنوعی: میل به پختن و نابغه شدن، اگر از یک کودک ناتمام باشد، به طور خاص زشت نیست، در حالی که اگر از یک فرد پیر و نادان باشد، بسیار زشت و ناپسند است.
هوش مصنوعی: من باید مانند کودکان از شرم گناهانم گریه کنم، نه اینکه مثل آنها، به طرز کودکانه زندگی کنم.
هوش مصنوعی: لقمان به خوبی بیان کرده است که بهتر است انسان برای مدت کوتاهی از زندگی خود به درستی و شایستگی زندگی کند، تا اینکه سالهای زیادی را در اشتباه و نادرستی سپری کند.
هوش مصنوعی: از صبح زود در خانه به خوبی زندگی کردن، بهتر از این است که پول و ثروت را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: جوانی تا زمانش به پایان رسید و به دوران پیری رسید، در حالی که او در جوانی با انرژی و نشاط بود، حالا پیرمرد بیچاره به آرامش ابدی رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.