گنجور

 
سعدی

تو را عشقِ همچون خودی ز آب و گل

رباید همی صبر و آرام دل

به بیداریش فتنه بر خَد و خال

به خواب اندرش پای بند خیال

به صدقش چنان سر نهی در قدم

که بینی جهان با وجودش عدم

چو در چشم شاهد نیاید زرت

زر و خاک یکسان نماید برت

دگر با کست بر نیاید نفس

که با او نماند دگر، جایِ کس

تو گویی به چشم اندرش منزل است

وگر دیده بر هم نهی، در دل است

نه اندیشه از کس که رسوا شوی

نه قوت که یک دم شکیبا شوی

گرت جان بخواهد، به لب بر نهی

ورت تیغ بر سر نهد، سر نهی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
تقریر عشق مجازی و قوت آن به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بخش ۲ - تقریر عشق مجازی و قوت آن به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
بخش ۲ - تقریر عشق مجازی و قوت آن به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش