بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشقسوز ما ترک دلآزاری کند
بر گذرگاهش فرو افتادم از بیطاقتی
اشک لرزان کی تواند خویشتنداری کند؟
چارهساز اهل دل باشد می اندیشهسوز
کو قدح؟ تا فارغم از رنج هوشیاری کند
دام صیاد ار چمد دلخواهتر باشد مرا
من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند
عشق روز افزون من از بیوفاییهای اوست
میگریزم گر به من روزی وفاداری کند
گوهر گنجینهٔ عشقیم از روشندلی
بین خوبان کیست تا ما را خریداری کند؟
از دیار خواجه شیراز میآید رهی
تا ثنای خواجه عبدالله انصاری کند
میرسد با دیده گوهرفشان همچون سحاب
تا بر این خاک عبیرآگین گهرباری کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بخت و عشق سخن میگوید و به احساسات عاشقانهاش اشاره میکند. او از رنج و دردهای ناشی از عشق و بی وفایی مینالد و به دنبال تسلی و آرامش است. با اینکه عاشق دچار مشکلات و گرفتاریهاست، اما همواره به عشق و زیباییهای آن امید دارد. شاعر بیان میکند که عشق او به دلیل بی وفایی محبوبش افزایش مییابد و آرزو دارد روزی وفاداری را تجربه کند. در نهایت، او به جستجوی کسی میپردازد که او را درک کند و با داشتن درایت، عشق او را ارزشگذاری نماید.
هوش مصنوعی: اگر بخت بد به عاشقان کمک کند، یار ما که عشقش دردآور است، دل کسی را نمیشکند.
هوش مصنوعی: در مسیر او از شدت احساس به حالتی افتادم که اشکهایم میلرزد، چه کسی میتواند در چنین وضعیتی خود را کنترل کند؟
هوش مصنوعی: کسی که در دل خود تدبیر دارد، باید فکری به حال این اندیشههای آزاردهنده بکند. چه نیازی به نوشیدن میباشد؟ تا از زحمت بیداری و آگاهی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: اگر دام صیاد برای من هم جذابتر باشد، من آن پرندهای نیستم که از گرفتاری خود فریاد بزنم.
هوش مصنوعی: عشق شدیدی که در من وجود دارد ناشی از بیوفاییهایی است که او نشان داده. اگر روزی به من وفادار باشد، شاید از این عشق فرار کنم.
هوش مصنوعی: ما در دل عشق مانند گوهرهای قیمتی هستیم. آیا کسی از میان خوبان وجود دارد که به روشنی و درک بالایش ما را ارزشگذاری کند و بخرد؟
هوش مصنوعی: از سرزمین خواجه شیراز، کسی میآید که میخواهد نام و مقام خواجه عبدالله انصاری را ستایش کند.
هوش مصنوعی: شخصی با چشمانی درخشان و پر از زیبایی مانند ابرها به این خاک معطر و خوشبو میآید تا بر آن جواهرهایی بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خداوندی که پیش لطف خاک پای تو
آب حیوان از وجود خویش بیزاری کند
پای باست زین اگر بر خنگ ایام افکند
فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاری کند
روی هر خاکی که از موزهت جمالی کسب کرد
[...]
دوست چون خواهد که عاشق هر نفس زاری کند
خانمانش سوزد و میل دل آزاری کند
ساختن باید بسوز عشق آن یاری که او
کو بسوزد آشکارا در نهان یاری کند
کی توان برداشتن بار بلای عشق را
[...]
گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند
کیست این بیمار را یک شب پرستاری کند؟
حسن را از دیده بد، شرم می دارد نگاه
مهر تابان را همان پرتو سپرداری کند
می تراود بوسه زان لبهای نو خط بی طلب
[...]
بخت اگر یاری کند دلدار دلداری کند
نوبت گلشن رسد گلزار گلزاری کند
سهل باشد محنت از جور رقیب و دور چرخ
شاخ گلبن گل بر آرد خارا گر خاری کند
بزم عشرت گرم گردد، خون تاک آید بجوش
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.