من کیستم ز مردم دنیا رمیدهای
چون کوهسار پای به دامن کشیدهای
از سوز دل چو خرمن آتش گرفتهای
وز اشک غم چو کشتی طوفان رسیدهای
چون شام بی رخ تو به ماتم نشستهای
چون صبح از غم تو گریبان دریدهای
سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل
آزرده ام چو گوش نصیحت شنیدهای
رفت از قفای او دل از خود رمیده ام
بی تاب تر ز اشک به دامن دویدهای
ما را چو گردباد ز راحت نصیب نیست
راحت کجا و خاطر ناآرمیدهای
بیچارهای که چاره طلب می کند ز خلق
دارد امید میوه ز شاخ بریدهای
از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان
ماند شفق به دامن در خون کشیدهای
با جان تابناک ز محنت سرای خاک
رفتیم همچو قطرهٔ اشکی ز دیدهای
دردی که بهر جان رهی آفریدهاند
یا رب مباد قسمت هیچ آفریدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق اندوه و دلتنگی را بیان میکند. او خود را در دنیایی غریب و دردناک میبیند، جایی که عشق و غم فراوان است. شاعر به زیبایی و ظرافت محنتهای زندگی را توصیف میکند و نشان میدهد که چطور غم فقدان محبوبش مانند شب تار و سوزش آتش بر دلش سنگینی میکند. او به ناله و فریاد عشق میپردازد و از عقل و نصیحتها فاصله میگیرد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و بیچارگی در جستجوی آرامش اشاره میکند و از دردهای جانکاه زندگی ناله میزند، خواهان آن است که هیچ موجودی دچار چنین دردهایی نشود.
هوش مصنوعی: من کیستم؟ من کسی هستم که از شلوغی و دنیای مردم دوری کردهام، شبیه کوهی که پاهایش در طبیعت عمیق و ریشهدار شده است.
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و درد دل، مانند تودهای از آتش شدهای و از اشکهای غمت، مثل کشتیای که در طوفان قرار دارد، دچار گرفتاری شدهای.
هوش مصنوعی: در غیاب تو، شب به حالت عزاداری درآمده و از غم نبودنت، صبح به شدت ناآرام و پریشان است.
هوش مصنوعی: آوای عشق را برپا کن، چرا که من از هیاهوی عقل دلزدهام، مانند کسی که سخنان پندآموز را شنیده است.
هوش مصنوعی: از او دور شدم و دلم گریزانی پیدا کرده و به شدت بیتاب شدهام، طوری که اشکهایم به دامنم ریخته است.
هوش مصنوعی: در زندگی ما، آرامش و راحتی نصیب نمیشود، زیرا ما مثل گردبادی هستیم که هر لحظه در حال حرکت و تغییر است، و بنابراین از آسودگی و آرامش بیبهرهایم.
هوش مصنوعی: انسانی که به دنبال راه حل و کمک از دیگران است، در واقع در اشتباه است؛ چرا که نمیتواند از سرشاخهای که بریده شده، میوهای برداشت کند.
هوش مصنوعی: به قدری خون از تیغ آسمان ریخته شده است که شفق به مانند دامن خونین در آمده است.
هوش مصنوعی: ما با وجودی درخشان و پر از زندگی، از دنیای پر از رنج و درد این خاک گذر کردیم، مانند قطرهٔ اشکی که از چشم میافتد.
هوش مصنوعی: خدایا، کاش که این درد و رنجی که برای جانها ایجاد کردهاند، نصیب هیچ موجودی نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای تیر آسمان ز کمان چون خمیدهای
وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیدهای
مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست
پشت از برای جستن آن را خمیدهای
از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین
[...]
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
در جان من هر آنچ ندیدم تو دیدهای
بگزیدهام ز هجر تو تابوت آتشین
آری به حق آنک مرا تو گزیدهای
گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من
[...]
ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو
دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت
[...]
ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای
از دیده زمانه روان است جوی خون
ای دیده زمانه بگو تا چه دیدهای
ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل
[...]
ای یار نازنین، چو دل از ما رمیدهای
از ما رمیدهای، به رقیب آرمیدهای
چشمان آهوانهٔ بیآهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیدهای
پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.