من ترک زهد کرده و رندی گزیدهام
خاشاک راه داده و گوهر خریدهام
تا کردهام ز منزل هستی سفر گزین
نارفته نیمگام به مقصد رسیدهام
نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست
هر صبحدم در آینه جام دیدهام
امشب به یاد لعل لب او علیالدوام
تا روز باده خوردهام و نقل چیدهام
می نوش و تکیه بر کرم عام کن که من
دوش این سخن ز هاتف غیبی شنیدهام
گر ز آنکه باره چاشنی وصل میدهد
باری به من که شربت هجران چشیدهام
از بیم زاهدان که نگیرند بر کمال
پوشیده خرقه بر می و دم درکشیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر انتخاب فردی بین زهد و زندگی رندانه است. شاعر میگوید که زهد را ترک کرده و به رندی و لذتجویی روی آورده است. او احساس کرده که با وجود سفر به دنیای هستی، به هدف و مقصود خود نزدیک شده و همیشه با تصویر محبوبش در آینه روبهرو است. در شب به یاد لبهای محبوبش مشغول نوشیدن شراب و خوشگذرانی است و از بادهخواران میخواهد که بر او ببخشایند. شاعر به خاطر ترس از قضاوت زاهدان، روی خود را پوشانده و از مینوشد. در کل، این شعر نشاندهنده تردید میان زهد و عشق، و نیز جستجوی لذتهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: من زندگی را ترک کرده و راهی آزاد و شاداب را انتخاب کردهام. به دنبال ارزشهای واقعی رفتهام و چیزهای ناچیز را به کنار گذاشتهام.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگی را ترک کردهام و سفری را آغاز کردهام، حتی یک قدم هم برنداشتهام و به مقصدم نرسیدهام.
هوش مصنوعی: هر صبح، با دیدن تصویر زیبایی دوست که همچون خورشید در آینه چشمانم منعکس میشود، حس شگفتانگیزی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر یاد لبهای زیبا و دلنشین او، مدام تا صبح باده نوشیدهام و شیرینی آماده کردهام.
هوش مصنوعی: نوشیدنی را بنوش و با بخشش و مهربانی رفتار کن، زیرا من دیشب این سخن را از یک منبع غیبی شنیدم.
هوش مصنوعی: اگر کسی که شیرینی وصال را چشیده است، بار دیگری به من بدهد، من که طعم تلخ جدایی را تجربه کردهام، دیگر نیازی به آن ندارم.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از زاهدانی که ممکن است به کمال و فضیلت دست نیابند، برای اینکه خود را از نگاه آنها پنهان کنم، لباس پشمین بر تن کرده و در خلوت مشغول نوشیدن میباشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیدهام
راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی
[...]
از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
دامن گرفته بر اثر آن دویدهام
بیبدرقه به کوی وصالش گذشتهام
بیواسطه به حضرت خاصش رسیدهام
اینجا گذاشته پر و بالی که داشته
[...]
از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
شادی فکندهام غم بر غم گزیدهام
شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت
کم غم چو روی شادی عالم بدیدهام
گر نیز شادی است درین آشیان غم
[...]
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
[...]
خوابی خوش است اینکه شب دوش دیده ام
دل را به یاد دوست به جان پروریده ام
دارم امید آنکه ازین خواب برخورم
زیرا که لطف دوست درین خواب دیده ام
دیدم صباح روی تو ای جان به آشکار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.