زهی! حسن ترا گل خاک کویی
نسیم عنبر از زلف تو بویی
رخت بر سوسن و گل طعنهها زد
که بود این ده زبانی، آن دو رویی
نیامد در خم چوگان خوبی
به از سیب زنخدان تو گویی
سر زلفت ز بهر غارت دل
پریشانست هر تاری به سویی
شدی جویای بالای تو گر سرو
توانستی که بگذشتی ز جویی
ز زلفت حلقهای جستم، ندادی
چه سختی میکنی با من به مویی؟
دل سخت تو چون دید اوحدی گفت:
بدین سنگم بباید زد سبویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزلی از شاعر اوحدی مراغهای درباره زیبایی و معشوق است. شاعر به وصف جذابیت و دلربایی معشوق میپردازد و با استفاده از تصاویری مانند گل، نسیم و زلف، احساسات عاشقانهاش را بیان میکند. او به تلخی و سختی عشق اشاره میکند و سختیهایی که از جانب معشوق متحمل میشود را ابراز میدارد. در این غزل، شاعر با زبانی شاعرانه و احساساتی عمیق، ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق را توصیف میکند و از دلشکستگی ناشی از عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عجب! زیبایی تو مانند گلی در خاک کوی توست و بوی خوش آن مانند عطر عنبر از پیچش موهای تو به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: بازی با زیباییها و لطافتهای گل و سوسن نشاندهنده این است که در عشق و محبت، برخی افراد به دو رویی و نفاق دچار میشوند. در حقیقت، اگرچه ظاهری زیبا و دلنشین دارند، اما رفتارهای آنها حاکی از ناپایداری و ناپسند است. این تصویر، به نوعی انتقاد از افرادی است که در گفتگو و رفتارهایشان دوگانگی دارند.
هوش مصنوعی: در خم چوگان، هیچ چیزی بهتر از سیب گونه تو نیامده است.
هوش مصنوعی: هر رشته موی تو برای دلتنگی و پریشانی دل من است و هر تار آن به سمتی کشیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر مانند سرو توانایی داشته باشی و از جریان زندگی عبور کنی، به زیبایی و مقام تو پی خواهی برد.
هوش مصنوعی: از موی تو حلقهای درست کردم، اما تو چه سخت و دشوار با من رفتار میکنی، در حالی که تنها به یک تار موی تو نیاز دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی اوحدی دل سخت تو را دید، گفت: باید با این سنگ، گلی به دست آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از تو راستی خواهم که جویی
همیشه راستی ورزی و گویی
به هر شام و سحر گریم بکوئی
که جاری سازم از هر دیده جوئی
مو آن بی طالعم در باغ عالم
که گل کارم بجایش خار روئی
یقین دان کو نباشی تو ولیکن
نباشی در میان آنگه تواوئی
حروف کائنات ار بازجویی
همه در تو است و تو در لوح اویی
اگر مبصر و گرمسموع جوئی
وگر محسوس وگر معقول گوئی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.