کاکل آن پسر ز پیشانی
کرد ما را بدین پریشانی
حاصل ما ز زلف و عارض اوست
اشک چون خون و چشم چون خانی
شب اول چو روز دانستم
که کشد کار ما به ویرانی
ای به رخسار آفتاب دوم
وی به دیدار یوسف ثانی
در کمند توییم و میبینی
مستمند توییم و میدانی
عهد بستیم و نیستی راضی
دل بدادیم و هم پشیمانی
گر نیاییم یاد ما نکنی
ور بیاییم رخ بگردانی
دل به دست تو بود، بشکستی
تن به حکم تو گشت و تو دانی
حالم از قاصدان نمیشنوی
نامم از نامه بر نمیخوانی
اوحدی را ز درد درمان کن
که بنالد ز درد و درمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی به یک نوجوان زیبا و تأثیرات آن بر دلباخته است. شاعر درباره تألم و پریشانی ناشی از عشقش به او میگوید و از درد و تحمل کشیدن برای چنین عشقی سخن میگوید. او به زیباییهای محبوبش اشاره میکند و اعتراف میکند که بدون او احساس ویرانی میکند. همچنین، از عهدی که با دل به محبوب خود بسته است، یاد میکند و به امید دریافت توجه و محبت او، از دلشکستگی و پشیمانی خود میگوید. در پایان، از معشوق میخواهد که به حال او رسیدگی کند و به درد و رنجش توجه کند.
هوش مصنوعی: موهای آن پسر از پیشانیاش ما را به این حال و روز انداخت.
هوش مصنوعی: محصول عشق ما ناشی از موی دلبر و زیبایی چهره اوست، اشکهایمان مانند خون جاری است و چشمانمان به مانند چشمهای پر از غم و درد به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در شب اول متوجه شدم که سرنوشت ما به ویرانی و نابودی خواهد کشید.
هوش مصنوعی: ای زیبا رویی که همچون آفتاب درخشان هستی و مانند یوسف، زیباییات دلفریب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: ما در چنگال عشق تو هستیم و تو میدانی که به تو نیاز داریم.
هوش مصنوعی: ما پیمان بستیم و در برابر نبودن، دل خود را راضی کردیم و اکنون احساس پشیمانی میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر ما نیاییم، به یاد ما نمیافتی و اگر بیاییم، از ما روی برمیگردانی.
هوش مصنوعی: دل مرا در دستانت داشتی، اگر به شکستن آن اقدام کنی، جسمی که در اختیار توست، به خواستهات تسلیم میشود و تو خود این را میدانی.
هوش مصنوعی: من حال خوبی ندارم و از پیامرسانان خبری از من نمیشنوی و نامهام هم به دست کسی نمیرسد که آن را بخواند.
هوش مصنوعی: فردی را که در رنج و درد است بهبود ببخش، چرا که او به خاطر درد و درمانش به فریاد درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
ما به هر مجلسی ز تو زده ایم
همچو بلبل هزاردستانی
بسته کاری نکرده ای با ما
مردمی کرده ای فراوانی
زود در هر چه خواستیم از تو
[...]
تا کی این لاف در سخن رانی
تا کی این بیهده ثنا خوانی
گه برین بی هنر هنر ورزی
گه بر آن بی گهر درافشانی
با چنین مهتران بی معنی
[...]
ای پناه همه مسلمانی
رافع بن علی شیبانی
تاج دینی و از مکارم تو
همه اصحاب دین بآسانی
در معالی بلند مرتبتی
[...]
من یکی شاعرم نه سامانی
نز نژاد ملوک ساسانی
نه مرا باد حشمت میری
نه مرا اسب و طوق سلطانی
نه غلامان رومی و خزری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.