درد سری میدهیم باد صبا را
تا برساند به دوست قصهٔ ما را
برسر کویش گذر کند به تانی
با لب لعلش سخن کند به مدارا
پیرهن ما قبا کند به نسیمش
برکند از ما دگر به مژده قبا را
مرهم این ریش کرد نیست، که عمری
سینه سپر بودهایم زخم بلا را
دنیی و دین کردهایم در سر کارش
گردن و سر مینهیم تیغ و قفا را
ای بت نامهربان، بیا و بیاموز
از سخن من حدیث مهر و وفا را
پای چنین سرزنشتها چو نداری
دست مزن عاشقان بی سرو پارا
عیب زبونی نه لایقست،گر از خود
دفع ندانست کرد تیغ قضا را
اوحدی، از من بدار دست ملامت
من چه کنم؟ کین ارادتست خدا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دوستی است. شاعر از بادی سخن میگوید که میخواهد پیامش را به دوستش برساند. او آرزو دارد که این باد با لطافت و مهربانی بر سر معشوق بیافتد و از او با نرمی سخن بگوید. شاعر از درد و زخمهایی که از عشق کشیده سخن میگوید و اینکه در این راه، هم دین و دنیا را فدای عشق کرده است. او به معشوقش میگوید که بیاموزد چگونه محبت ورزد و از سرزنشهای بیمورد پرهیز کند. در انتها، شاعر از ناچاری خود به انتقاد از عشق و وفاداری میگوید، و اینکه خود را مستقل از سرزنش دیگران میداند زیرا این عشق و ارادت به خداوند است.
هوش مصنوعی: ما با صدای نسیم، داستان خود را به دوستمان میگوییم و امیدواریم که آن را به او برساند.
هوش مصنوعی: او با آرامی از کنار کوی او عبور میکند و با زبان شیرینش به نرمخویی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: پیرهن ما مانند قبا، به نسیم سبک میشود و از ما جدا میگردد، دیگر با خبر خوش، قبا را از ما بگیرید.
هوش مصنوعی: این درد و زخمهایی که به ما رسیده، درمانی ندارند. ما سالها خود را در برابر سختیها و مشکلات حفظ کردهایم.
هوش مصنوعی: ما در دنیای مادی و معنوی خود، نسبت به امور مهمی که داریم، به شکل جدی و با تمام وجود به آنها توجه میکنیم و در برابر سختیها و چالشها تسلیم شده و با احساس فروتنی و وفاداری به پیش میرویم.
هوش مصنوعی: ای محبوبی که مهربانی را فراموش کردهای، بیا و از حرفهای من درس محبت و صداقت را یاد بگیر.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به کسی کمک کنی یا از او حمایت کنی، بهتر است که خود را درگیر کارهای او نکنی و به عاشقان که بیقرار و سرگردان هستند، کار نداشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دلیل ناتوانیاش نمیتواند از خود دفاع کند، نباید به او نقص و عیبی نسبت داد؛ بلکه این قضای الهی است که او را در این موقعیت قرار داده است.
هوش مصنوعی: اوحدی میگوید: از من دوری کن و مرا سرزنش نکن، چون من چه کاری میتوانم بکنم؟ این عشق و ارادت به خداوند است که در وجود من وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهره نه از عشق ما حدیث تو یارا
حسن تو مشهور ساخت قصه ی ما را
نکهت زلف تو خود خبر برد
یک مو از این ره خطا نرفت صبا را
با دل ما کرد ترک چشم تو یک رو
[...]
نور رخت شعله داده شمع هدا را
علم تو ظاهر نموده دین خدا را
خضر ز جوی تو برده آب بقا را
پنجه قدرت قبای صبر و صفا را
ای شده در ره پی پذیره دارا
چند کند دل بدوری تو مدارا
این منم از نار فرقت تو سراپای
سوخته همچون وکیل صدر بخارا
لعل چو پیروزه کرده اشک چو مرجان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.