چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
درین دیار ندانم که رسم چیست شما را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینهٔ دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه میکنیم دوا را؟
صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و از جذابیتهای او سخن میگوید. او نمیتواند به راحتی از معشوق دور شود و به بیخبری دوستان قدیمی اشاره میکند که نمیدانند چگونه با جدایی کنار بیایند. در اینجا، شاعر میگوید که دیدن چهره معشوق برای او از ثروت و جاه نیز مهمتر است. او به توصیف عشق و چالشهای آن میپردازد و بیان میکند که درد دل عاشق درمانپذیر نیست. نهایتاً، او صبر را توصیه میکند و تأکید میکند که در این غم، تنها صبوری کمککننده است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم دل نزنم به زیباییات، ای نگار؟ که در زیباییت، کمال آفرینش خداوند را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم آنانی که ظرافت و ناز تو را میبینند، چه بر سرشان میآید؛ زیرا تحمل سختیها را ندارند.
هوش مصنوعی: ما عادت نداریم از دوستان قدیمی خود جدا شویم، اما نمیدانم در این سرزمین چه چیزی مرسوم است برای شما.
هوش مصنوعی: من با دیدن روی تو نیازی به ثروت و مقام ندارم؛ زیرا کسی که چهرهی تو را ببیند، از گنجینهی ثروت نیز بالاتر است.
هوش مصنوعی: یک شب، موهای تو را به دور خودم میپیچم و میگویم: بیا یک بوسه بده، چون امروز روزی نیست که بخواهیم تساهل کنیم.
هوش مصنوعی: درد دل عاشق قابل درمان نیست، حالا که درد عشق به سراغ ما آمده، چه فایدهای دارد که به فکر درمان باشیم؟
هوش مصنوعی: صبور باش در این غم، اوحدی، زیرا صبوری میتواند از درد و سختیها چیزهای ارزشمندی به بار آورد. کسانی که صبورند، میتوانند از چیزهای بیارزش (خار) چیزهای گرانبها (سیم) بسازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما را
چه دولتی ست تعالی الله از قد تو قبا را
از آنگهی که تو سلطان به ملک دل بنشستی
نشاط و خواب به شبها حرام گشت گدا را
ز تیغ کش به حضورم که پادشاه بتانی
[...]
خلاف عهد نکردم به حسن عهد تو یارا
خلاف عهد تو کردن مرا چه زَهره و یارا
اگر ز زلف تو دستم رسد به حلقهٔ کعبه
به آب زمزم دیده صفا دهم صفا را
هزار نکتهٔ شیرین به وعده از لب لعلت
[...]
مده بافسر شاهی کلاه ترک و فنا را
بسر چو ابر بهاری شناس بال هما را
درست نیست دورنگی میان ظاهر و باطن
بگو شکسته نویسند، توبه نامه، ما را
بکف ترا زر و سیم جهان ز بخل نپاید
[...]
اگر جفاست تلافی به مذهب تو وفا را
هزار بار فزون کم بود جفای تو ما را
مبر به باغ و میفزا غمم ز غارت گلچین
به دام یا قسم بال و پر ببند خدا را
فراقت آتش جان بر دهد به باد هلاکم
[...]
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را
به یک نگاه کنی صید خویش دلها را!
هزار عابد و زاهد همیشود میْنوش
به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!
به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.