ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری
نتوان شراب خوردن بیمطربی و یاری
یاری لطیف باید، گویندهای موافق
تا میتواند از تن کردن بدل گذاری
آن کش نشسته باشد در خانه لالهرویی
حاجت نباشد او را رفتن به لالهزاری
چون تاختن کند غم آهنگ سبزهای کن
بر گرد او کشیده از بید و گل حصاری
آن ترک را به مستی امروز در میان کش
ور در میان نیاید، آخر کم از کناری
عیبم مکن، که دیگر مشکل خلاص یابد
او را کزین گلستان دامن گرفت خاری
این هفته با حریفان من کار آب کردم
چون آب کارگر شد، از من مجوی کاری
آن ماه با حریفی هر شب شراب نوشد
تا جام او نباشد بیکلفت خماری
گل گر به رغم سنبل بر خال دل نبندد
در بلبلان نیفتد زان گونه خار خاری
چون چشم من نگردی ابری به گلستانی
چون اوحدی ننالد مرغی ز شاخساری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که شرابی به او بدهد تا در این بهار زیبا لذت ببرد. وی تأکید میکند که نوشیدن شراب بدون موسیقی و همراهی معشوق خوشایند نیست. شاعر به زیبایی یار لطیف خود اشاره میکند و میگوید که نیازی به رفتن به باغ لاله نیست زیرا او همانجا نشسته است. همچنین به غم و دلتنگی خود اشاره کرده و از مستی و شادی شبهایی که با دوستانش داشته، صحبت میکند. در نهایت، او از زیبایی و عشق گلهمند است و میگوید که این احساسات باعث ناله در دلش شده است. در کل، شعر از عشق، شادی، غم و زیباییهای طبیعت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شرابم را بده! در چنین بهاری، نمیتوان بدون همراهی یک مطرب و یار از شراب نوشید.
هوش مصنوعی: برای تغییر و تبدیل حال، به یک همراه نازکدل و همفکر نیاز است که بتواند به خوبی احساسات و افکار را منتقل کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در خانهی معشوقهاش که زیبا و دلربا است، نشسته باشد، دیگر نیازی به رفتن به باغ گل نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که غم به سراغت میآید، به دور خود حصاری از بید و گل درست کن تا سلامت را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: امروز آن ترک را در حالت مستی نمیتوان در وسط جمع دید، اگر هم باشد در کناری قرار دارد.
هوش مصنوعی: از ایراد گرفتن به من پرهیز کن، زیرا دیگر مشکلی برای او حل نخواهد شد، که از این باغ پر گل، خارهایی به دامن او چسبیده است.
هوش مصنوعی: این هفته با رقبایم به خوبی برخورد کردم و موفق شدم. حالا که مسائل به نفع من پیش رفته، دیگر کمتر از من انتظار خاصی داشته باشید.
هوش مصنوعی: آن ماه هر شب با دوستش شراب مینوشد تا زمانی که جامش خالی از نشانههای مستی نباشد.
هوش مصنوعی: اگر گل به خاطر زیبایی سنبل، بر دل زخمی ما تکیه نکند، پس در بین بلبلان هم، خار و خاری وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به من نگاه نمیکنی، مانند ابر در گلستان میمانم و هیچ پرندهای از شاخهای نالان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.