گل در قرق عرق کند از شرم روی تو
صافی به کوچها دود از جستجوی تو
در شانه دید موی تو صافی و زان زمان
برسینه سنگ میزند از شوق موی تو
بر پای سرو و بید نهد روی هر نفس
صافی ز حسرت و هوس قد و روی تو
مشکین کند کنار و لبش هر به مدتی
آن باد مشک بیز که اید ز سوی تو
صافی به جای آب روانها کند نثار
بر دست آنکه آب زند خاک کوی تو
دستش به جان نمیرسد، ار نی به جای آب
میکرد جان خویشتن اندر گلوی تو
روزی بنه به خوردن میپای در قرق
تا ما به سر کشیم چو صافی کدوی تو
کی کردمی من از لب صافی حدیث؟ اگر
وقتی برو دهان ننهادی سبوی تو
تو در مراغه فارغ و صوفی به نوبهار
در خاک و خون مراغهزنان ز آرزوی تو
بر ما تو بسته در چو قرق سال و ماه و ما
سر در جهان نهاده چو صافی به بوی تو
صافی ز سنگ تفرقه فریاد میکند
مانند اوحدی، که بنالد ز خوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به توصیف حسرت و شوقی عمیق نسبت به معشوق میپردازد. او از زیبایی و تاثیرات حضور معشوق بر طبیعت و پیرامونش صحبت میکند. گلها از شرم عشق معشوق در عرق فرو میروند و عشق او چنان عمیق است که گویی تمام عناصر طبیعت مانند آب و باد نیز در جستجوی معشوق هستند. شاعر به تضاد میان آرزو و واقعیت اشاره میکند و به احوال روحی و فکری خود در غیاب معشوق میپردازد. همچنین، از زیباییهای ظاهری و باطن معشوق، بهویژه در مراغه، یاد میکند و به احساس درد و فراق نسبت به او اشاره میکند. در نهایت، شاعر با زبانی استعاری و خیالانگیز، فریاد دل دردمند خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و طراوت تو، در عرق و شرم فرو میرود، و در خیابانها بوی عطر تو پخش میشود.
هوش مصنوعی: در شانهام، موهای تو را صاف و دلپذیر دیدم و از آن لحظه، بر سینهام احساس شوق و عشق نسبت به موهای تو به اوج رسید.
هوش مصنوعی: بر زیر درختان سرو و بید، هر نفسی که میکشم، یاد تو و آرزوها و حسرتهایم را به وضوح حس میکنم. جمال و قامت تو در این لحظات برایم زنده میشود.
هوش مصنوعی: دهانش مانند مشک شنیده میشود و هر لحظه بویی خوش از آن به مشام میرسد، گویی بادی خوش از سوی تو میوزد.
هوش مصنوعی: دریاها و جویبارها همیشه جان خود را به خاطر کسی که خاک کوی تو را با آبش سیراب میکند، فدای او میکنند.
هوش مصنوعی: او نمیتواند به تو کمک کند، حتی اگر نی را به جای آب استفاده کند، جان خودش را به خاطر تو در خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: روزی برای خوردن مینوشیدیم، در محلی که حفاظت شده بود، تا ما مانند کدوهای صاف و یکدست به فکر و خیال فرو برویم.
هوش مصنوعی: آیا من از لب صاف و خالصت چیزی گفتم؟ اگر تو در آن زمان به هیچ وجه به من نزدیک نمیشدی و لب به گفتوگو نمیگشودی.
هوش مصنوعی: در مراغه، تو زندگی راحتی داشتی، در حالی که در همان زمان، صوفیان در فصل بهار در خاک و خون غرق شدهاند و همه به خاطر آرزوی تو رنج میکشند.
هوش مصنوعی: بر ما درهای محبت تو بسته است، مانند قهری که سال و ماه را فراگرفته است و ما در این دنیا مشغولیم، همچون ظرفی که به بوی تو معطر شده است.
هوش مصنوعی: سنگ تفرقه، صدای روشنی را به گوش میرساند، مانند اوحدی که از وجود تو شکایت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
[...]
ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو
ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو
هر شب خیال روی تو آید به پیش من
[...]
جانا بسوخت جان من از آرزوی تو
دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو
چندین حجاب و بنده به ره بر گرفتهای
تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو
چون مشک در حجاب شدی در میان جان
[...]
یازان شده است دست معالی بسوی تو
تازان شده است پای بزرگی بکوی تو
روی تو بسته کرده در غم بر اهل فضل
ای اهل فضل را همه شادی بروی تو
در عدت امید نشسته است تخت ملک
[...]
ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه میتپد از آرزوی تو؟
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.