بنگر بدان دو ابروی همچون کمان او
وآن غمزهٔ چو تیر و رخ مهربان او
انگشت میگزد به تحیر کمان چرخ
ز انگشت رنگ داده و انگشتوان او
گر جان من طلب کند، از وی دریغ نیست
بشنو، که این دروغ نگفتم به جان او
گو: بوسهای به جان بفروش، ار زیان کند
دل نیز میدهم، که نخواهم زیان او
با دشمنان دوست کنم دوستی مدام
زیرا که غیرت آیدم از دوستان او
از وی بپرس حال من، ای باد صبح دم
باشد که نام من برود بر زبان او
آن کو به حسن فتنهٔ آخر زمان بود
ناچار فتنها بود اندر زمان او
آن موی او به پای رسد، گر فرو کشی
لیکن به لاغری نرسد در میان او
گویی طبیب خفتهٔ ما را خبر نبود:
کامشب نخفت تا به سحر ناتوان او
روزی که جان اوحدی از تن جدا شود
از دوستی جدا نشود استخوان او
از ذوقهای شعر روانش بسی که خلق
گویند: کافرین خدا بر روان او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای معشوق خود میپردازد و از ویژگیهای ظاهری او مانند ابروها و چهرهاش سخن میگوید. او به تحیر و شگفتی خود از زیباییهای معشوق اشاره میکند و بیان میکند که اگر جانش بخواهد، در این راه درنگ نخواهد کرد. شاعر همچنین دربارهی دوستی با دشمنان و وفاداری به دوستانش میگوید و از علاقهاش به معشوق سخن میگوید که حتی پس از جدایی از هستی، عشق او در وجودش باقی خواهد ماند. در نهایت، او به احساسات عمیق و تأثیر شعر بر روح انسانها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به آن دو ابروی کمانیاش خوب نگاه کن و به غمزهاش که مانند تیر است و چهرهی مهربانش.
هوش مصنوعی: دستی که رنگی شده، به شگفتی به چرخش کمان اشاره میکند، گویی انگشتان آن با رنگی باورنکردنی زینت یافتهاند.
هوش مصنوعی: اگر جان من از او طلب شود، دریغی در آن نیست. به این گوش بسپار، که من این را به جان او دروغ نگفتم.
هوش مصنوعی: بگو که اگر بوسهای ارزش جانم را دارد، من حاضرم آن را بفروشم. حتی اگر این کار به دل من آسیب برساند، باز هم مشکلی نیست، چون نمیخواهم به خاطر او آسیب ببینم.
هوش مصنوعی: به دوستی مداوم با دشمنان روی میآورم، چون غیرتم از دوستانم میآید.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاه، از او حال من را بپرس؛ شاید نام من به زبانش بیفتد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و جاذبهاش در آخرالزمان توجه کند، ناگزیر در زمان خود دچار فتنه و آشفتگی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر موهای او را به پایین بکشید، همچنان به لاغری نمیرسد و در واقع در زیبایی و جذابیت او خبری از نقص نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که پزشک بیمار ما از حال او بیخبر است، زیرا او تا صبح بیخواب مانده و ناتوان است.
هوش مصنوعی: زمانی که روح اوحدی از بدنش جدا میشود، دوستیاش هرگز از او جدا نخواهد شد، حتی اگر جسمش دیگر وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: شاعر به خاطر زیبایی و لطافت شعرش، برخی افراد او را به کفر متهم میکنند و میگویند که او به نوعی از خداوند فاصله گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوران ملک ظالم و فرمان قاطعش
چندان روان بود که برآید روان او
هرگز کسی که خانه مردم خراب کرد
آباد بعد از آن نبود خاندان او
کو خسروی که بود جهان در امان او
پیوسته بود جان جهانی به جان او
کو صفدری که روز دغا خصم شوم پی
میجست همچو تیر ز دست و کمان او
کو آن عنان گرای که کوه گران رکاب
[...]
آتش به عالمی زد و آسود جان او
بس دور بود این ز دل مهربان او
نقاش تاکشد اثر ناتوان او
بندد قلم ز سایهٔ موی میان او
از بحر عشق رخت سلامتکه میبرد
کشتی شکستن است دلیل کران او
حزنی در ین بساط تحیر نیافتم
[...]
از بس که در خیال مکیدم لبان او
یاقوت فام شد لب گوهرفشان او
نقد وجود من همه مصروف هیچ شد
یعنی نداد کام دلم را دهان او
پیرانهسر بلاکش ابروی او شدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.