ای عید، بنمودی به من دی صورت ابروی او
امروز قربان میشوم، گر مینمایی روی او
عید من آن رخسار بس، تا درتنم باشد نفس
چندان که دارم دسترس باشم به جست و جوی او
بر عید گاه ار بگذرد، چوگان به دست، از لاله رخ
جز تن نشاید خاک ره جز سر نزیبد گوی او
صد بار بر زانو نهم سر بیرخش هر ساعتی
نادیده خود را در جهان یک بار همزانوی او
از سایه سر گردان ترم، بیآفتاب عارضش
تا سایهای بینی ز من، مشنو که آیم: سوی او
در وصل او مشکل رسم، تا زان من دانی مرا
چون از من من بگذرم، آنجا بماند اوی او
فردا که از خاک لحد سر بر کنند این رفتگان
ما را ز خاک انگیختن نتواند، الا بوی او
زان دوست دل برداشتن،صورت مبند، ای اوحدی
اکنون که ما را صرف شد عمری به گفت و گوی او
چون بر توان گشت از رخش؟ و آنگاه خود ناساخته
بالین ز سنگ آستان،بستر ز خاک کوی او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تمنای وصال معشوق است. شاعر در آن به زیباییها و تاثیر عید به عنوان نماد شادمانی اشاره میکند و ابراز میکند که قربانی زیبایی معشوق خود میشود. عشق او به قدری عمیق است که تنها دیدن چهره محبوب برایش عید واقعی به حساب میآید. همچنین، او از سختیهای رسیدن به معشوق و خیالات خود درباره او صحبت میکند و در نهایت به ناپایداری زندگی و نیاز به یاد و بوی محبوب در پس از مرگ اشاره میکند. روح شاعر در عشق به معشوقش سرگردان است و همواره به دنبال اوست.
هوش مصنوعی: ای عید، امروز با نشان دادن ابروی او، من جانم را فدای دیدن روی او میکنم.
هوش مصنوعی: عید من زمانی است که آن چهره زیبا در دسترس من باشد و من بتوانم از وجودش بهرهمند شوم. تا زمانی که نفس میکشم، خواهان دیدار او هستم.
هوش مصنوعی: اگر در روز عید کسی با چوب بازی به سمت لالهها برود، هیچ چیز جز بدن او نمیتواند بر زمین بیفتد و هیچ چیز دیگری به جز سر او نمیتواند با توپ او تماس پیدا کند.
هوش مصنوعی: من هر بار که سر بر زمین میگذارم و به او فکر میکنم، در هر لحظه در این دنیا، فقط یک بار دوست دارم او را در کنار خود ببینم.
هوش مصنوعی: من از سایهای که بینور اوست، آشفتهترم. اگر روزی سایهای از من ببینی، نپندار که به سمت او میروم.
هوش مصنوعی: در پیوستگی با او، مشکلاتی وجود دارد که نمیتوان فهمید. وقتی از خودم عبور کنم، او در همان جا باقی میماند.
هوش مصنوعی: فردا که این مردگان از خاک قبر بیرون بیایند، فقط بوی او میتواند ما را از خاک بلند کند و نه چیز دیگری.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اکنون که وقتی را صرف گفتوگو با او کردهایم، دل را از محبت او دور نکن و به ظاهر او توجه نکن.
هوش مصنوعی: زمانی که از اسب خود فرود میآید، متوجه میشود که در کنار سنگهای آستانه، بدون هیچگونه آرامشی خوابش برده و بسترش را از خاک کوی او درست کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
معشوق را جویان شود دکان او ویران شود
بر رو و سر پویان شود چون آب اندر جوی او
در عشق چون مجنون شود سرگشته چون گردون شود
[...]
خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشوید روی او
کاندر خمارم خوش کشد آن نرگس جادوی او
زینگونه کز این دیده ام خون می رود پی در پی اش
مشکل که آب خوش خورد هرگز کسی از جوی او
شمشیر در دستم نهید امشب به کویش می روم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.