شد زنده جان من به می، زان یاد بسیارش کنم
انگور اگر منت نهد، من زنده بر دارش کنم
من مستم از جای دگر، افتاده در دامی دگر
هر کس که آید سوی من، چون خود گرفتارش کنم
جان نیک ناهموار شد، تا با سر و تن یار شد
بر میزنم آبی ز می، باشد که هموارش کنم
سجاده گر مانع شود، حالیش بفروشم به می
تسبیح اگر زحمت دهد، در حال زنارش کنم
دیریست تا در خواب شد بخت من آشفته دل
من هم خروشی میزنم، باشد که بیدارش کنم
دل در غمش بیمار شد وانگه من از دل بیخبر
اکنون که با خویش آمدم زان شد که بیمارش کنم
در شمع رویش جان من، گم گشت و میگوید که؟ نه
کو زان دهن پروانهای؟ تامن پدیدارش کنم
گر سر ز خاک پای او گردن بپیچد یک زمان
نالایقست ار بعد ازین بر دوش خود بارش کنم
گویند: وصف عشق او، تا چند گویی؟ اوحدی
پیوسته گویم، اوحدی، تا نیک بر کارش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عشق و شیدایی شاعر است که در آن به زیباییهای معشوق و تأثیر می ''و نوشیدن آن'' بر روح و جان میپردازد. شاعر به شدت مست و گرفتار عشق است و هر کسی که به او نزدیک میشود، او نیز به طور ناخواسته آن شخص را در دام عشق خود گرفتار میکند. او در تلاش است تا خود را از موانع معنوی و دنیوی رها کند و با استفاده از شراب و می، به آرامش برسد.
شاعر به آسیبهای ناشی از عشق و غمهایش اشاره کرده و تمایل دارد با غم و دلتنگی خود کنار بیاید. او همچنین به دنبال بیدار کردن خوشبختی و شوقی است که در دلش خوابیده است. در نهایت، شاعر به عشق و وصف آن ادامه میدهد و به خود قول میدهد که همواره از عشق معشوقش سخن بگوید تا آن را به خوبی به یادگار بگذارد.
هوش مصنوعی: جان من با نوشیدن می زنده شده و چون یادهای زیادی از آن دارم، اگر انگور لطفی کند، من او را بر دار میگذارم.
هوش مصنوعی: من در حالت مستی از یک مکان دیگر هستم و در دام دیگری گرفتار شدهام. هر فردی که به سوی من بیاید، مانند خودم او را نیز در دام میاندازم.
هوش مصنوعی: جان من به سختی و بینظم شده است، اما امیدوارم با عشق و محبت به معشوقم آرامش یابد. بنابراین، برای تسکین این درد، جرعهای از شراب مینوشم تا شاید بتوانم آن را بهبود بخشم.
هوش مصنوعی: اگر سجاده مانع من شود، میتوانم حال خود را به می بفروشم و اگر تسبیح نیز برایم زحمت ایجاد کند، آن را در حال خود کنار میزنم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که تقدیر من به خواب رفته و دل آشفتهام هم فریاد میزند تا شاید بتوانم آن را بیدار کنم.
هوش مصنوعی: دل به خاطر غم او بیمار شده است و من، که از حال دل خود بیخبر بودم، حالا که به خودم آمدهام، متوجه شدم که باید او را بیمارتر کنم.
هوش مصنوعی: در شمع روشنایی او، جان من مفقود شده است و هنوز میپرسد که چه کسی به دنبال پروانهای میگردد؟ تا من بتوانم او را ظاهر کنم.
هوش مصنوعی: اگر سرم را از خاک پای او بلند کنم و یک لحظه گردن خم کنم، ناپسند است اگر بعد از این بار او را بر دوش خود حمل کنم.
هوش مصنوعی: میگویند که تو نمیتوانی همیشه از عشق او صحبت کنی. من اما به طور مداوم از او حرف میزنم، تا بتوانم به خوبی در کارهایش توجه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تن مانده از جانان جدا، با درد و غم یارش کنم
گر جان گرانباری کند، در دم سبکبارش کنم
مرغ دلم کز من رمید، اندازمش در چاه غم
تا کی گرفتارم کند، من هم گرفتارش کنم
این دیده کز نادیدنش، افتاد در بیکاریئی
[...]
از صبر من آزرده شد تا چند آزارش کنم
یک چند هم بیتابیی دانسته در کارش کنم
در ظلمت بخت سیه عالم به او روشن نشد
افروختم شمع وفا کز خود خبردارش کنم
سوز محبت حسن را رنگین بهار دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.