عمریست تا ز دست غمت جامه میدرم
دستم بگیر، تا مگر از عمر برخورم
یادم نمیکنی تو به عمر و نمیرود
یاد تو از خیال و خیال تو از سرم
رفت از فراق روی تو عمرم به سر، ولی
پایم نمیرود که ز پیش تو بگذرم
میبایدم خزینهٔ قارون و عمر نوح
تا دولت وصال تو گردد میسرم
چون عمر گل دو هفته وفای تو بیش نیست
ای گل، تو این دو هفته مبر سایه از سرم
عمر عزیز و جان گرامی تویی مرا
ای عمر و جان، تو دور چرا باشی از برم؟
گیتی بسان عمر مرا گو: فرو نورد
گر در بسیط خاک بغیر تو بنگرم
عمری دگر بباید و شلتاق عالمی
تا گنج غارتی چو تو باز آید از درم
شیرینتری ز عمر و من اندر فراق تو
فرهادوار محنت و تلخی همی برم
ای عمر عاریت، مکن از پیش من کنار
تا در کنار خویش چو جانت بپرورم
گر اوحدی به سیم سخن عمر میخرد
من عمر میفروشم و وصل تو میخرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراق معشوق و تأثیر آن بر عمر و زندگیاش سخن میگوید. او بیان میکند که به خاطر غم دوری معشوق، عمرش را به هدر میدهد و از معشوق میخواهد که او را رها نکند. او به ارزش و اهمیت معشوق اشاره میکند و میگوید که نمیتواند حتی یک لحظه بدون یاد او زندگی کند. شاعر طعنه میزند که عمرش کوتاه است و از معشوق میخواهد سایهاش را کمتر از سرش دور کند. در نهایت، او حاضر است عمرش را برای وصال معشوق بفروشد و به هر قیمتی به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر غم تو لباس بر تنم را پاره میکنم. دستم را بگیر تا شاید بتوانم از زندگی لذت ببرم.
هوش مصنوعی: من هرگز فراموشت نمیکنم و یاد تو همیشه در ذهنم باقی است. تو هیچگاه در یاد من از بین نمیروی و تصویر تو از فکر من نمیرود.
هوش مصنوعی: از یاد تو و جداییات عمرم به پایان رسید، اما نمیتوانم از حضورت دور شوم و از پیشت بروم.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن عشق و وصال تو، نیاز به ثروت و داراییهای بینظیر دارم، تا بتوانم به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: عمر گل بیشتر از دو هفته نیست، ای گل! بنابراین در این مدت کمی که با هم هستیم، سایهات را از سرم برندار.
هوش مصنوعی: عمر و جان گرانقدر من، تو سهم بزرگ و مهمی از زندگیام هستی، پس چرا از نزدیک من دوری؟
هوش مصنوعی: دنیا همچون عمر من است، میگو: اگر در زمین گسترده به چیزی جز تو نگاه کنم، فرو میروم.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گنجی با ارزشی مانند تو، نیاز است که زمان بیشتری بگذرد و تلاشهای بسیاری صورت گیرد.
هوش مصنوعی: عمر من در غمت به تلخی و رنج میگذرد، اما شیرینی یاد تو بر این سختیها میچربد.
هوش مصنوعی: ای عمر که به من بخشیده شده، مرا تنها نگذار و دور نشو تا بتوانم تو را مانند جان خودم محافظت کنم و از تو مراقبت کنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل اوحدی از کلام و سخن برای زندگی خود پول میگیرد، من هم زندگیام را به بهای وصال تو میفروشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.