ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم
با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم
زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی
من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم
همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست
هر بت که بدین نقش بود من بپرستم
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
جز خاک در او نبود جای نشستم
دست من و دامان شما، هر چه ببینید
جز حلقهٔ آن در، بستانید ز دستم
بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست
روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم
در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم
در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم
بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم
خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم
باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها
چون حلقه به گوش سخن روز الستم
پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او
خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم
دوش اوحدی از زهد سخن گفت و من از عشق
القصه، من از غصهٔ او نیز برستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تضاد بین زهد و عشق میپردازد. شاعر از دوری زاهدان که خود را پاک و توبهکار میدانند، گله میکند و خود را به عنوان فردی مست و عاشق معرفی میکند. او با زهد و ریاخواری زاهدان مخالفت کرده و عشق و حال خوش را ارج مینهد. شاعر تاکید میکند که در روز قیامت، تنها خاک برایش باقی میماند و هیچ اعتبار دیگری ندارد. همچنین، او در مقام عاشق، احساس تنهایی و بیپناهی خود را توصیف کرده و میگوید که عشقش به معشوقش، او را عمیقاً درگیر و مشغول کرده است. در نهایت، او از گفتگوی دو نفری سخن میگوید: یکی از زهد و دیگری از عشق، که نشاندهنده تنش میان این دو رویکرد به زندگی است.
هوش مصنوعی: ای زاهد پنهان، از من دور شو، چون من تحت تأثیر نشم، تو با توبهات باش، چون من پیمان خود را شکستهام.
هوش مصنوعی: اگر تو زناری ببندی و لباس عزلت بپوشی، من نیز با پوشیدن لباس عزلت، به زنار بستهام.
هوش مصنوعی: هیچ بت و مجسمهای در دنیا همتای معشوق من نیست و هر بت و مجسمهای که به این زیبایی و نقش و نگار باشد، برای من قابل پرستش است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت که از خاک به پا میشوم، جز خاک چیزی در اختیار نخواهم داشت که در آن بنشینم.
هوش مصنوعی: هر آنچه را که ببینید، جز آن حلقهای که به دامن شما مربوط است، از دست من بگیرید.
هوش مصنوعی: اگر دانه و دام در اطراف من وجود داشته باشد، شگفتی ندارد که روزی چند بار مرغی در قفس و ماهیای را بشویند.
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، در دل منتظر او هستم و در وجودم آرزوی او را دارم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بار سنگینی را حمل کنم، زیرا ضعیف و بیپناهم. و نمیتوانند مرا تحقیر کنند، چرا که در حال حاضر در وضعیت پایین و ناامیدی قرار دارم.
هوش مصنوعی: سخنان من باید به دلهای همه افراد بشنود و اثر بگذارد، همانطور که حلقههایی که در گوش هستند صدای خاصی را میشنوند و به آن توجه میکنند.
هوش مصنوعی: من از چشم مردم پنهان شدم و وقتی که او موجودی را که خلق کرده بود، دیدند، از آنجا گریختم.
هوش مصنوعی: دیشب اوحدی درباره زهد و پارسایی صحبت میکرد و من از عشق سخن گفتم. خلاصه اینکه، من هم از غم و اندوه او متاثر شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو در کنج خرابات نشستم
اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک
زیرا که میان سخت به زنّار ببستم
پیش تو برم سجده میانبسته به زنّار
[...]
دی در صف اوباش زمانی بنشستم
قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس
از دلق برون آمدم از زرق برستم
از صومعه با میکده افتاد مرا کار
[...]
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم
ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
[...]
آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا
از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم
ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر
[...]
امروز که من عاشق و دیوانه و مستم
کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم
ای لعبت ساقی بده آن باده ی باقی
تا باده پرستی کنم و خود نپرستم
با خود چو دمی خوش ننشستم بهمه عمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.