آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا
از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم
ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر
خالی نبودم یک دم از آن مشربه دستم
بردارم از آن مشربه جامی و به عمدا
هر تشنه که درخواست خمارش بشکستم
تا خود چه کشد روز مظالم ز مکافات
گیرم که من از طعنۀ بدخواه بجستم
گو بیهده بر خیز به تشنییع و ملامت
من خود ز میان رفتم و با گوشه نشستم
مجموعِ مقیمانِ سماوات گواه اند
بر محضر شوریدگی خویش که بستم
چندان که برون آمدم از نیستیِ خویش
تا خود چه بماند همه آن است که هستم
معذورم اگر مستم و شوریده سر ای یار
کز جملۀ مستانِ صبوحیِ الستم
در بار منه تاسِ حجابم که من این تشت
از بام فکندم چو نزاری و برستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد توبه و مستی است. شاعر از شکستن توبهاش سخن میگوید و میگوید که با نوشیدن شرابی از خم خمیر، دچار شوری و سرمستی شده است. او به این نکته اشاره میکند که هرگاه کسی از او طلب آرامش و خمار کند، او با عمد به آنها پاسخ میدهد. شاعر به تلخیهایی که در زندگی تجربه کرده، اشاره میکند و نیز به این که از ملامتهای دیگران فرار کرده است. او بر احساسات خود در مورد شوریدگی و مستیاش تأکید میکند و در نهایت ابراز میدارد که این حالتها جزئی از وجود او هستند و اگر مست و شیدا شده، گناهی ندارد.
هوش مصنوعی: خبر در همه جا پیچیده که من عهد و پیمان خود را شکستم، اما اینطور نیست که من توبه را رها کردهام.
هوش مصنوعی: به من قطرهای از نوشیدنی زلال و دلنشینی دادند که از اولین منبع نشأت میگرفت. به خاطر آن جام، اکنون به شدت شگفتزده و سرمست هستم.
هوش مصنوعی: از زمانی که به من جام خضر دادند، هیچگاه از آن جام دور نشدهام.
هوش مصنوعی: من از آن میخانه جامی برمیدارم و به طور عمدی هر گرسنهای را که برای نوشیدن شرابی از من درخواست کند، سیراب نمیکنم.
هوش مصنوعی: به انتظار عواقب تلخ روزهای ناگوار هستم، زیرا من از انتقادات و حسادتهای بدخواهان دوری کردهام.
هوش مصنوعی: با بیفایده دانستن سرزنش و ملامت من، خودم را کنار کشیدم و به تنهایی گوشهای نشستم.
هوش مصنوعی: تمام ساکنان آسمانها بر شوری که در درون خود دارم گواهی میدهند که این احساسات را در خود به ثبت رساندهام.
هوش مصنوعی: هر چه از حالت عدم و نبود خود خارج شدم، در نهایت چیزی که باقی میماند فقط خود من است.
هوش مصنوعی: اگر من مست و پریشان باشم، مرا ببخش، ای دوست، زیرا که من هم بخشی از جمع مستانی هستم که در صبحگاهان سرشار از شادی و مستیاند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از خود میگوید که دیگر حجاب و پوششهایی که برای خود درست کرده بود را کنار گذاشته و به نوعی به آزادی و رهایی دست یافته است. او به تصویر انداختن یک حالت سبکباری و درونی اشاره دارد که با کنار گذاشتن این موانع به دست آمده است. همچنین به نوعی به تفاوت خود با دیگران نیز اشاره میکند که در این مسیر به جایگاهی رسیده که میتواند خود را نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو در کنج خرابات نشستم
اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک
زیرا که میان سخت به زنّار ببستم
پیش تو برم سجده میانبسته به زنّار
[...]
دی در صف اوباش زمانی بنشستم
قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس
از دلق برون آمدم از زرق برستم
از صومعه با میکده افتاد مرا کار
[...]
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم
ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
[...]
ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم
با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم
زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی
من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم
همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست
[...]
امروز که من عاشق و دیوانه و مستم
کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم
ای لعبت ساقی بده آن باده ی باقی
تا باده پرستی کنم و خود نپرستم
با خود چو دمی خوش ننشستم بهمه عمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.