ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور
چرخ پیموده بر تو عمر دراز
تو گهی مست خفته گه مخمور
شادمانی بدان کهت از سلطان
خلعتی فاخر آمد و منشور
تا به پیشت یکی دگر فاسق
بیش و بهتر رودت فسق و فجور
یات شاعر به مدح در گوید
شاد بادی و قصر تو معمور
قصر تو زین سخن همی خندد
بر تو، ای فتنه بر سرای غرور
بر تو خندد که غافلی تو ازانک
در سرای غرور نیست سرور
چند رفتند از آن قصور بلند
بهتر و برتر از تو سوی قبور؟
چرخ گردان بسی برآوردهاست
نوحهٔ نوحهگر ز معدن سور
شهر گرگان نماند با گرگین
نه نشابور ماند با شاپور
بر کهن کردن همه نوها
ای برادر موکل است دهور
عسلش را به حنظل است نسب
شکرش را برادر است کژور
که شناسد که چیست از عالم
غرض کردگار فرد غیور؟
چون زمین پر شکستگی است چرا
آسمان بی تفاوت است و فطور؟
تو چه گوئی، که مر چرا بایست
این همه خاک و آب و ظلمت و نور؟
تا پدید آید اشتر و خر و گاو
مار و ماهی و گزدم و زنبور؟
یا یکی برجهد چو بوزنگان
پای کوبد به نغمت تنبور؟
یا ز بهر یکی که پنجه سال
عمر بگذاشت بینماز و طهور؟
مر تو را خانهای دریغ آید
زین فرومایگان و اهل شرور
پس چه گوئی ز بهر ایشان کرد
آسمان و زمین غفور شکور؟
تو یکی هندباج ندهیشان
چون دهدشان خدای حور و قصور؟
این گمانی خطا و ناخوب است
دور باش از چنین گمانی دور
گرت هوش است و دل ز پیر پدر
سخنی خوب گوشدار، ای پور
عالمی دیگر است مردم را
سخت نیکو ز جاهلان مستور
اندرو بر مثال جانوران
مردمانند از اهل علم نفور
غرض ایزد این حکیمانند
وین فرومایگان خسند و قشور
دزد مردان به سان موشانند
وین سبکسار مردمان چو طیور
غمر مردان چو ماهیاند خموش
ژاژخایان خلق چون عصفور
حکمت و علم بر محال و دروغ
فضل دارد چو بر حنوط بخور
خامشی از کلام بیهده به
در زبور است این سخن مسطور
کار تو کشت و تخم او سخن است
بدروی بر چو در دمندت صور
گر بترسی ز ناصواب جواب
وقت گفتن صبور باش صبور
به زن و کودک کسان منگر
اگرت رغبت است صحبت حور
تا تو بر سلسبیل بگزیدی
گنده و تیره شیرهٔ انگور
چه خطر دارد این پلید نبید
عند کاس مزاجها کافور؟
دل و جان را همی بباید شست
از محال و خطا و گفتن زور
تا به هنگام خواندن نامه
خجلی نایدت به روز نشور
از بد و نیک وز خطا و صواب
چیست اندر کتاب نامذکور؟
همه خواندند، بر تو چیز نماند
یاد نکرده از صحاح و کسور
با دل و عقل و با کتاب و رسول
روز محشر که داردت معذور
بندهای کار کن به امر خدای
بنده با بندگی بود مامور
جز به پرهیز و زهد و استغفار
کار ناخوب کی شود مغفور؟
گر نباشی از اهل ستر به زهد
خواند باید بسیت ویل و ثبور
باز کی گردد از تو خشم خدای
به حشم یا به حاجبان و ستور؟
ای پسر، شعر حجت از برکن
که پر از حکمت است همچو زبور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف گذر زمان و پیامدهای آن بر زندگی انسانها سروده شده است. شاعر به توصیف زندگی و عمر انسانها میپردازد و بیان میکند که با گذشت سالها، در نهایت همه به قبر و عدم میرسند. او به غرور و بیخبری انسانها از سرنوشت خود اشاره میکند و به سهلانگاری آنان در پیروی از آموزههای حکیمانه میپردازد.
شاعر هشدار میدهد که زندگی متکامل و معنوی برپایهی علم و پرهیزکاری است و کسانی که در دام دنیا و لذات مادی افتادهاند، به حقیقت نمیرسند. او به بیفایده بودن زندگی و رفتارهای نادرست انسانها اشاره میکند و از خواندن نصایح حکیمان، به عنوان راهی برای نجات از خشم خداوند یاد میکند. در نهایت، شاعر انسانها را به تفکر در سرنوشت خود و عمل به دستورات الهی تشویق میکند.
هوش مصنوعی: ای کهنهای که در بستر عزت و خودبینی سالهای زیادی را گذراندهای.
هوش مصنوعی: زندگی تو به مانند یک چرخ در حال گردش است که گاهی در حال خواب و آرامش هستی و گاهی در حال خوشحالی و شادمانی. عمر تو در حال گذر است و باید از لحظات آن بهره ببری.
هوش مصنوعی: خوشحالی بکن که از سوی پادشاه، لباس فاخر و نشانهای عزیز به تو داده شده است.
هوش مصنوعی: هرچقدر که دیگران بد باشند و به گناه روی آورند، تو نیز باید در این مسیر قدم بذاری و از آنها بدتر شوی.
هوش مصنوعی: شاعر دربارهات با نیکی سخن میگوید و آرزو میکند که همیشه شاد باشی و کاخات پر رونق بماند.
هوش مصنوعی: کاخ تو به خاطر این سخن به تو میخندد، ای فریاد بر خانهی خودبرتربینی.
هوش مصنوعی: آنچه در این بیت بیان شده، به این معناست که فردی که به خود مغرور است، نمیداند و غافل است که در دنیای خود، خبری از واقعیات امن و آرامشبخش وجود ندارد و تنها به خود میپردازد. به نوعی، این فرد در غفلت است و نمیبیند که زندگی پر از چالشها و ناملایمات است.
هوش مصنوعی: چند نفر از آن کاخهای بلند و زیبا رفتند که از تو بهتر و برتر بودند و حالا به زیر خاک رفتهاند؟
هوش مصنوعی: زمانه با حال و هوای گوناگون، صدای نوحه و اندوه را از دل شادی و خوشی به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: اگر شهر گرگان با گرگین وجود نداشته باشد، شهر نشابور نیز بدون شاپور نمیتواند پابرجا بماند.
هوش مصنوعی: برادر، زمانه در حال تغییر و کهنگی است و همه چیز را نو و تازه میکند.
هوش مصنوعی: عسل و تلخی حنظل هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و در این دنیا نمیتوانند به یکدیگر تبدیل شوند. شکر در کنار کژور، که خود میوهای تلخ است، نشاندهنده تضاد طعمها و ویژگیهاست. این بیت به دوگانگی و تفاوتهای موجود بین چیزها اشاره دارد و نشان میدهد که هر چیز، حتی اگر خواص مثبتی داشته باشد، ممکن است با چیزهای دیگر که به ظاهر متفاوتاند، پیوند داشته باشد.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند بفهمد که هدف پروردگار غیور از این عالم چیست؟
هوش مصنوعی: چرا آسمان نسبت به شکستگیهای زمین بیتفاوت و ساکت است؟
هوش مصنوعی: تو چه میگویی که چرا باید این همه خاک، آب، تاریکی و نور وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که همه موجودات و مخلوقات از جمله شتر، خر، گاو، مار، ماهی، عقرب و زنبور به وجود آمدهاند. به عبارت دیگر، این عبارت به تنوع و گوناگونی زندگی و موجودات در طبیعت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آیا کسی به پا میخیزد و با شور و شوق به همراه صدای تنبور، شادی میکند و به حرکت درمیآید؟
هوش مصنوعی: آیا برای کسی که پنجاه سال از عمرش را بدون نماز و طهارت سپری کرده، ارزش دارد که این همه وقت را از دست داده باشد؟
هوش مصنوعی: به تو اینگونه که هست، خانهای شایسته و باارزش نمیرسد، چرا که تو از افراد پست و بدذات دوری کردهای.
هوش مصنوعی: پس چه بگویم از این که آسمان و زمین به خاطر آنان چه خدماتی انجام دادهاند، در حالی که بخشنده و سپاسگزارند؟
هوش مصنوعی: تو که به اینان چیزی نمیدهی، پس چگونه امید داری که خداوند به تو نعمتهایی چون حور و قصر عطا کند؟
هوش مصنوعی: این فکر نادرست و بدی است، بنابراین از چنین فکری فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: اگر فکر و درک خوبی داری و دلات به سخن پدر بزرگوارت توجه دارد، پس به خوبیهای او گوش فرا ده، ای پسر.
هوش مصنوعی: جهانی دیگر وجود دارد که برای مردم بسیار زیبا و دلپذیر است، اما از نگاه نادانان پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: برخی از مردم مانند حیوانات هستند و از علم و دانش دوری میكنند.
هوش مصنوعی: هدف خداوند این است که حکیمان را بیافریند و فرومایگان و ظاهربینان را به حال خود واگذارد.
هوش مصنوعی: دزدان در میان مردان مانند موشها هستند و افرادی که سبکبار و بیتوجهاند، همچون پرندگان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و محترم مانند ماهیها ساکت و آرام هستند، اما افرادی که سخن بیمحتوا و حرفهای بیاساس میزنند، شبیه پرندههایی هستند که بدون توقف آواز میخوانند.
هوش مصنوعی: حکمت و دانش بر هر چیزی که غیرممکن و نادرست باشد، فضیلت دارند، مانند اینکه بوی خوش بر بویی نامناسب برتری دارد.
هوش مصنوعی: سکوت بهتر از گفتن حرفهای بیفایده است، این پیام به وضوح مطرح شده است.
هوش مصنوعی: عمل تو همانند کشت و زراعت است و آنچه میکاری، سخنانی است که به زبان میآوری. این سخنان چون در صورت تو نمایان میشود، بر چهرهات تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر از پاسخ نادرست بترسی، در زمان گفتن صبور باش و صبر داشته باش.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال لذت و صحبت با حوریها هستی، به زن و کودک افراد دیگر نگاه نکن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو از چشمهٔ زلال و شیرین لذت میبری، من همچنان به رنگ تیره و غلیظ شیرهٔ انگور دلمشغول هستم.
هوش مصنوعی: این جمله به نگرانی اشاره دارد که آیا نوشیدنی خطرناکی، که به عنوان "نبید" یا شراب ناپاک شناخته میشود، میتواند تأثیر منفی بر روی روحیات و طبعهای مختلف افراد بگذارد یا نه. در واقع، به این فکر میکند که آیا میتوان به نتیجهای خوب و خوشایند از آن دست یافت یا خیر.
هوش مصنوعی: باید دل و جان را از افکار نادرست و اشتباهات پاک کرد و از سخنهای نادرست خودداری کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نامه را میخوانی، نگذار شرم و خجالت بر تو غلبه کند.
هوش مصنوعی: در مورد خوبی و بد، و اشتباه و درستی، چه چیزی در آن کتاب ذکر شده است؟
هوش مصنوعی: همه درباره تو سخن گفتهاند و چیزی از تو باقی نمانده که یاد نکرده باشند، حتی از نکات ریز و جزئیات.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، با وجود دل و عقل و همچنین کتاب و پیامبر، هیچ عذری برای تو پذیرفته نخواهد بود.
هوش مصنوعی: انسان باید به دستورات خداوند عمل کند و وظیفهاش را با بندگی انجام دهد.
هوش مصنوعی: بغیر از پرهیزگاری و زهد و توبه، چگونه میتوان اعمال ناپسند را بخشید؟
هوش مصنوعی: اگر از جملهی افراد پنهانکار نباشی، باید به نیکی و زهد دعوت شوی، وای بر تو و بر درد و رنجی که خواهی کشید.
هوش مصنوعی: خداوند از خشم خود با چه چیزی باز خواهد گشت؟ آیا با خدمتکاران، همراهان یا حیوانات سواری؟
هوش مصنوعی: ای پسر، بیاموز که شعر حجتی است پر از نکات حکمتآمیز مانند زبور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاه اقبال آبگینه خنور
بستاند ز تو عدو به بلور
ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور!
که شناسد که چیست از عالم
غرض کردگار فرد غفور؟
چو زمین بر شکستگیست، چرا
[...]
رخ چو لاله شکفته بر گل سور
زلف چون میغ در شب دیجور
یابد از رنگ آن بهار بها
خیزد از بوی این بخار بخور
ویل کرده بر غم رنج مرا
[...]
مملکت را به نصرت منصور
روزگاری پدید شد مشهور
عارض ملک پادشا که ازوست
رایت او چو نام او منصور
نور عدلش زمانه را سایه ست
[...]
این بهار طرب نهال سرور
که به فرمان شاه شد معمور
روضه عشر تست و بیضه لهو
موقف رامش است و موضع سور
آب او آب زمزم و کوثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.