عشق همان به که به زاری بود
عزت عشق از در خواری بود
دست بگیرد دل درویش را
دوست که در مهد و عماری بود
هم نکند صید چنان آهویی
گر سگ ما شیر شکاری بود
از گل و باغش نبود چارهای
دیده که چون ابر بهاری بود
یار مرا میکشد از عشق خود
کشتن عشاق چه یاری بود؟
روز که بیوصل بر آید ز کوه
در نظر من شب تاری بود
هم بکند چارهٔ او اوحدی
چون شب رندی و سواری بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان مفهوم عشق میپردازد و میگوید که عشق واقعی با زاری و رنج همراه است. او به عزت عشق اشاره میکند که از خواری ناشی میشود. عشق حقیقی انسان را به دوستان متصل میکند و نمیتواند به راحتی در دام شکارچیان بیفتد. شاعر به زیبایی طبیعت و احساسات عاشقانه اشاره میکند و از درد دوری از معشوق میگوید که احساس او را مانند شب تاریک میکند. در پایان، اشارهای به چارهجویی دارد که در حالت رندی و عاشقپیشگی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: عشق بهتر است که با احساس احساساتی عمیق باشد، زیرا ارزش واقعی عشق در لحظاتی است که با اندوه و درد همراه است.
هوش مصنوعی: دوست، دلِ درویش را بپذیرد و به دست بگیرد؛ چرا که او نیز در دنیای مادی و زندگی راحتی پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: اگر سگ ما توانایی شکار را داشت، هرگز نمیتوانستیم آهو را به آسانی بگیریم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هیچ راهی برای فرار از زیبایی و دلربایی گل و باغ او وجود ندارد، زیرا مانند ابرهای بهاری، او جذاب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: محبوب من با عشقش مرا به هلاکت میرساند، اما در واقع چه کمکی به عاشقان میتواند باشد که با اینهمه عشق، آنها را به مرگ میکشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که روزی بدون وصال و دیدار معشوق از کوه در برابر چشمانم ظاهر میشود، برایم مانند شبی تاریک و ظلمانی است.
هوش مصنوعی: اوحدی در شب رندی و سواری، به تدبیر و چارهاندیشی خود میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.