هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست
نتوان گفت که در قالب او جانی هست
باز جستیم و نشد روشن ازین چار کتاب
آیت این نمک و لطف که در شانی هست
دیو را درد تو در کار کشد، زانکه به حسن
تو پری داری، اگر مهر سلیمانی هست
تا جهان پرده برانداخت ز روی تو، بریخت
زنگ هر نقش که بر صفهٔ ایوانی هست
هر طرف باغی و هر گوشه بهشتی باشد
خانهای را که در و مثل تو رضوانی هست
مدعی گر ز رخت معجزه خواهد، بنمای
با که روشنتر ازین حجت و برهانی هست؟
هم تو باشی به تناسخ که: دگر باز آیی
دیدن مثل ترا هیچ گر امکانی هست
بیخیال تو شبی دیدهٔ ما خواب نکرد
با کسی گرچه نگفتیم که: مهمانی هست
از تنور دل ما دود برآید، بدو چشم
مگر این نوح ندانست که: توفانی هست؟
اگر، ای سایهٔ رحمت، نظری خواهی کرد
نقد را باش، که محتاجم و حرمانی هست
که پسندد که: به درد تو در آییم از پای؟
دست ما گیر، اگرت مکنت درمانی هست
تو به دندان منی، از همه خوبان، گر چه
اوحدی را نتوان گفت که: دندانی هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به جستجوی معنا و ارتباط عمیق با محبوب خود میپردازد. او بیان میکند که هر ارتباط و پیوندی که داشته باشد، نه تنها نمیتواند روح محبوب را در قالبهای موجود توصیف کند، بلکه در تلاش برای فهم این پیوند، به نتایج روشنی نمیرسد. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب اشاره میکند و بیان میکند که دردهای عشق، دیو را به کار وادار میکند. با اشاره به زیباییهای طبیعت، شاعر میگوید که اگر در باغی هر گوشه بهشتی باشد، خانهای که شبیه محبوب است، بهشت واقعی است. او همچنین به تکرار وجود محبوب در تناسخ و اثرگذاری طولانیمدت او بر خود اشاره میکند و در نهایت از احساس نیاز و بیقراریاش به خاطر دوری محبوب سخن میگوید. شاعر به قدرت تأثیرگذاری معجزهوار محبوب میتازد و در نهایت، با بیقراری و آرزوی نزدیکی به محبوب سخن میگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو رابطه یا عهدی ندارد، نمیتوان گفت که در وجود او زندگی و روحی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما دوباره جستجو کردیم، اما از این چهار کتاب روشن نشد که این نمک و لطفی که در شأن اوست، چیست.
هوش مصنوعی: درد تو باعث میشود که دیو به زحمت بیفتد، چرا که تو در زیباییات مانند پری هستی. اگر مهر سلیمان را داشته باشی، این زیبایی بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا پرده را از روی تو برداشت، همه نقشهایی که بر دیوارهای ایوان وجود داشت، محو و نابود شد.
هوش مصنوعی: هر کجا باغ و هر کجا بهشت باشد، خانهای را که در آن تو حضور داری، مانند بهشت است.
هوش مصنوعی: اگر مدعی میخواهد از زیبایی تو نشانهای اعجابانگیز ببیند، باید بداند که چیزی روشنتر و قانعکنندهتر از این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو اگر بار دیگر به دنیا بیایی و مانند خودت را ببینی، هیچ بعید نیست.
هوش مصنوعی: در این شب، با وجود اینکه کسی را به مهمانی دعوت نکردیم، چشمان ما به خاطر تو خواب را فراموش کردند و با هیچکس صحبت نکردیم.
هوش مصنوعی: دود دل ما به آسمان بلند میشود، آیا این نوح نمیداند که طوفانی در راه است؟
هوش مصنوعی: ای سایهٔ رحمت، اگر میتوانی نگاهی به من بینداز، که در این لحظه به محبت و توجه تو نیاز دارم و بسیار دلتنگ و بیچارهام.
هوش مصنوعی: کیست که بخواهد در لحظهای که به درد تو میرسد، از پای به زمین بیفتد؟ اگر تو قدرتی برای درمان درد ما داری، دست ما را بگیر.
هوش مصنوعی: تو برای من مثل دندان هستی؛ با وجود اینکه نمیتوان به اوحدی گفت که دندانی وجود دارد، تو از همه زیباییها و خوبان برتری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بهشتی نتوان رفت که رضوانی هست
ننهم پای در آن خانه که دربانی هست
نیست زنجیر سر زلف تو بی دل هرگز
دایم این سلسله را سلسله جنبانی هست
سنگ راه من سودازده طفلان شده اند
[...]
بیتوام جای نگه جنبش مژگانی هست
یعنی از ساز طرب دود چراغانی هست
کشتهٔ ناز توام بسمل انداز توام
گرهمه خاک شوم خاک مرا جانی هست
عجز پرواز ز سعی طلبم مانع نیست
[...]
تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست
ذوق وصلی به کمال و شب هجرانی هست
چون سر از پیرهن عشق برآرد عاشق؟
نه رقیبی و نه مصری و نه کنعانی هست
سر به سر شکر و شکایت همه از یاد رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.